Iranian Futurist
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
محیط زیست
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


سخنی با ساعدی

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[2008-11-23]   [ م.سحر]

روز گذشته بیست و دوم توامبر ، به مناسبت بیست و سومین سالروز درگذشت دکتر غلامحسین ساعدی در پر لاشز (پاریس) مراسمی با حضور تعداد قابل توجهی از ایرانیان اهل فرهنگ و هنر و نیز خانواده و دوستان و دوستداران ساعدی برگزار شد .
آنچه می خوانید متن سخنانی است که من در این مراسم ایراد کرده ام.
م.سحر
سخنی با ساعدی

دوستان از من خواستند که در اینجا، به مناسبتی که برای آن گرد آمده ایم ، چند کلمه ای بگویم .
همواره سخن گفتن در چنین موقعیت هایی را دشوار یافته ام . امروز هم چند جمله ای به کوتاهی خواهم گفت و شعری راخواهم خواند که به یاد ساعدی در دهمین سالگرد درگذشت وی نوشته بودم. اگرچه بسیاری دوستان شنیده یا خوانده اند ، اما به هرحال احساس مرا بهتر از سخنانی که اکنون خواهم گفت بیان می دارد.
اگر اجازه بدهید روی سخن با خود وی خواهم داشت :
ساعدی جان
یکبار دیگر به یاد تو در سالروز واپسین سفرت در اینجا ـ در پرله شز ـ گرد هم آمده ایم.
و این بیست و سومین بار است و بیست و سه سال، عمری ست نزدیک به یک ربع قرن.
آن کودکان ایرانی که در آن سال به دنیا آمده اند ، اکنون در دوران جوانی خویشند و آنان که همچون تو در میانسالی بودند ، سرآغاز یا اواسط روزگاری پیری خود را تجربه می کنند .
آن بیست و سه سالگان ، چنانچه اهل ادبیات و هنر و فرهنگ باشند و چنانچه به نوعی با کتاب و دوات و قلم یا با فیلم یا صحنهء نمایش سر و کاری داشته باشند، و به هرحال از جوانانی بوده باشند که غدر روزگار تا کنون آرزوی آزادی و عدالت و حقوق انسانی را دروجود آنان به خاکستر مبدل نکرده بوده است ،
باری همهء این جوانان ، در هرکجای این جهان کوچک شده که پراکنده شده باشند ، نام ساعدی راشنیده اند و حتی اگر اثری نیز از وی ندیده یا نخوانده بوده باشند ، به هرحال از او به نیکی یاد می کنند و نام او را بزرگ می دارند.
ما دوستان و دوستداران تو که در پاریس سکونت داریم ، طبق روال هرساله دراینجا گرد هم می آئیم و تا در این شهر مقیمیم و تا زنده ایم ، این دیدار سالیانه را مکرر خواهیم کرد زیرا می دانیم که بسیاری از این جوانان، همراه با بسیاران دیگری از اهل قلم و فرهنگ ، در این تجدید دیدار با ما همدل همراهند و حضور ما در این مکان ، در همین خیابان کوچک مشرف به قطعهء 85 در بیست ، سی متری مزار صادق هدایت به گونه ای نمادین حضور آنها نیز هست ، چرا که :

دکتر غلامحسین ساعدی در فرصت کوتاه 49 ساله ای که یافت با زندگی اش و با آثاری که برجا نهاد ، نشان داده است که :
دلش همواره برای سعادت و آزادی نوع انسان و به ویژه برای هموطنانش می طپید
ساعدی ــ گذشته از جایگاه والایش در داستان و رمان معاصرــ نشان داد که اگر نمایشنامه نویسی جدید و تئاتر مدرن در ایران بنیه ای یافت ، او یکی از ستون ها و بنیاد های آن بود.
اگر فیلمی ساخته شد که در سینمای ا یران تحولی ایجاد کرد ، ساعدی داستان نویس و یکی از مهمترین فیلمنامه نویسان این سینما بود!
اگر مونوگرافی یا تک نگاری و نوشته ای در زمینهء مردم شناسی ، برای آشنایی ایرانیان با ویژگی های فرهنگی و اقلیمی مردم نواحی پرت افتادهء سرزمین ما در ایران رایج شد ، بازهم ساعدی از پایه ریزان و آغازگران این راه بود.
وسرانجام ، اگر برای دفاع از آزادی بیان و قلم کوششی صورت گرفت و اعتراضی شد ، ساعدی از رسا ترین صداهای روزگار خود بود.
ما در سال 1986 جسم تو را در این خاک به ودیعت نهادیم اما گوهر وجودی تو درمیان ما و با ما همراه است.
در این روزگار بد که بوی بهبودی از اوضاع جهان به مشام نمی رسد ، یاد تو و روش تو هم در شیوهء زیستن و هم در آفرینش هنری و ادبی و فرهنگی برای بسیاری از ما آموزنده و نیروبخش است و همچنان برای بسیاری از جوانان آموزنده و نیروبخش خواهد بود.
اگرچه اضطرابات و دغدغه های انسانی تو در این سالهای سیاه ، نزد بسیاری از مدعیان جامعه روشنفکری و فرهنگی رنگ باخته می نمایند و با نهایت تأسف در ظاهر امر به مذهب منسوخ پیوسته اند ، با اینهمه یاد آوری این اضطرابات تو و دلنگرانی های تو ــ به ویژه در این روزهای نه چندان سپید ــ امید بخش دلها و انگیزانندهء بسیاری از جان های جوان تواند بود.

زیرا همواره سخنت این بود که :« یاران دست روی دست نگذاریم.
باید این وطن سوخته را از نو بسازیم
تبعیدیان این نظام سرکوبگر توتالیتر باید جهانیان را از بیدادی که بر مردم ایران می رود بیاگاهانند و هنر و فرهنگ اصیل ترین و مشروع ترین و غرور انگیز ترین دستمایه ای ای ست که ما را در این مسیر یاری خواهد کرد.
همواره می گفتی و از زبان رازی می گفتی که « آن که فرهنگ نورزد به چه ارزد؟»
و از ایرانیان می خواستی که فرهنگ بورزند . و هموار خاری در چشم فرهنگ ستیزان و خرافه گستران حاکم بر ایران باشند.
از مهاجران دوران صفوی سخن می گفتی و مکتب اکبر شاه را در هندوستان به یاد شاعران و نقاشان و هنرمندان می آوردی!
از اهل قلم و هنر یونان در دوران استبداد سرهنگان سخن می گفتی و از ایرانیان می خواستی که صدای انسانیت و آزادی خواهی خود و ملت خود را که آرام آرام مغلوب تحجر دینی و ستمگری های بی حد و مرز ملایان می شد ، به گوش بشریت آزاد و وجدان های بیدار جهان برسانند.
این ها آرزو های والای تو بودند هنگامی در ساعت پنج صبح در طبقهء چهارم بیمارستان سنت آنتوان در پاریس دوازدهم قلبت از طپش ایستاد.
می خواستم همین امروز به تو بگویم که بسیاری از این جوانان بیست و سه چهار ساله همراه با بسیاران دیگری در سنین بالا تر یا پایین تر ، آرزو ها و دغدغه ها و نگرانی های تو را آرزوی ها و دغدغه های خود می دانند و هرگز آنها را از خاطر خود نخواهند زدود، زیرا روزگار سیاه همان است که بود و در های دوران در میهن ما همچنان برهمان پاشنه ء جهل و خرافه و استبداد و بیداد دینی می چرخند و همچنان جامعه ایران و ملت ایران گرفتار همان خفت و خواری ست که بود!
و تا روزی که روال زمانه بر این منوال خواهد بود ، جهان ما و جامعه ما از روح پایداری طلب و از وجدان بیدار نویسنده ای و هنرمندی و انسانی که تو بودی الهام خواهد گرفت و بدینگونه در تک تک انسان هایی که دل در گرو آدمیت و آزادی و حقوق بشر دارند تداوم خواهی یافت.
ازین رو ، در این بیست و سومین سال واپسین سفرت و ازسوی دوستان و دوستداران تو و از زبان حافظ با تو می گویم : ساعدی جان « حقهء مهر بر آن مُهر و نشان است که بود!»

م.سحر
پاریس 22.11.2008


برای غلامحسین ساعدی
و به یاد ِ او در دهمین سال «هجرتِ فرجام»

قلمی بود و پهلوانی بود
جز به میدان کارزار نبود
پنجه در پنجه با سیاهی داشت
ظلمت از وی به زینهار نبود
روزگارش حریف ِمیدان بود
روزگاری که روزگار نبود
موج اگر بود ، مردِ دریا بود
ورطه گر بود ، برکنار نبود
کشتی اش کار و بادبانش عشق
ناخدا بود و جز به کار نبود
عاشقی بود و در سراچهء دوست
پرسه پرداز و رهگذار نبود
دردمندی ، شفاگری پر شور
زان طبیبان پُرشمار نبود
سر ز هر سو به زندگی می زد
رهروِ مرگِ نابکار نبود
راه زی گاهواره می پیمود
زائر تربت و مزار نبود
وطنش خاک و مذهبش انسان
باورش جز بر این مدار نبود
سوی آفاق ِ دور می نگریست
نظرش بسته در حصار نبود
مِهرِ ایران که شعله در وی داشت
حسرت آلودِ فخر و عار نبود
چشم زی روزگارِ نامده داشت
نوحه ساز پریر و پار نبود
آرزوهای جانِ شیفته اش
جز بر آینده استوار نبود
شهر ِ بیدار ی آرزویش بود
ناکجایی که شهرِ دار نبود
کاخ ِ فرهنگ بود رؤیایش
نقشِ او جز بر این نگار نبود
غمِ فردای مردمی آگاه
بر دلش غیر از این هوار نبود
گرچه با هیزم زمستان سوخت
جز در اندیشهء بهار نبود

غربتی بود و غمگساری بود
غربتی هست و غمگسار نبود .




مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع:


بنیاد آینده‌نگری ایران



شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ / Saturday 23rd November 2024

هنر و ادبیات

+ ۱۸ کتاب پنج داستان شماره ۲ پرنده زیبا  هرمز داورپناه

+ کتاب 5 بخش اول ۱-مردی در طبقه بالا هرمز داورپناه

+ ۱۷- صعود یا سقوط!؟  هرمز داورپناه

+ ۱۶- اولین آوای رعد! هرمز داورپناه

+ سپیده می گرید!  هرمز داورپناه

+ ۱۵- سپیده می گرید! هرمز داورپناه

+ ۱۴ - .راه طولانی پیش رو هرمز داورپناه

+ ۱۳ – تارهای عنکبوت  هرمز داورپناه

+ 12- ژنرال هرمز داورپناه

+ طولانی ترین روز - بخش دوم هرمز داورپناه

+ ۱۱. طولانی ترین روز! هرمز داورپناه

+ ۱۰ ساعت آخر هرمز داورپناه

+ پشه ها هرمز داورپناه

+ سال ۲۰۲۲ سالی بهتر برای همگی  

+ فرار بزرگ هرمز داورپناه

+ ۷- خبرچین هرمز داورپناه

+ ۶- شاپرک هرمز داورپناه

+ ۵ عملیات "ب"  هرمز داورپناه

+ فصل 4- مردی در چادر هرمز داورپناه

+ ۳- صبح بخیر، آفتاب!  هرمز داورپناه

+ ۲- این دیگه چه مفهموی داره؟  هرمز داورپناه

+ پوست دایناسور هرمز داورپناه

+ ۳۷-ناخدا، به پیش! هرمز داورپناه

+ ۳۶- کلید هرمز داورپناه

+ ۳۵- تله هرمز داورپناه

+ ۳۴- پیرمرد هرمز داورپناه

+ ۳۳- راه طولانی به خانه... هرمز داورپناه

+ ۳۲- میلیونر هرمز داورپناه

+ ۳۱- آدمخوار هرمز داورپناه

+ ۳۰- دیشب چه اتفاقی افتاد؟ هرمز داورپناه

+ ۲۹- کرگدن ها هرمز داورپناه

+ ۲۸ در جستجوی بهشت هرمز داورپناه

+ ۲۷ – خرسها هرمز داورپناه

+ ۲۶– ماتاهاری  هرمز داورپناه

+ مارسل پروست: در جستجوی زمان از دست رفته دکتر شیرزاد کلهری

+ نگاهی به هزار و یکشب دکتر شیرزاد کلهری

+ ۲۵ - پلیس مخفی هرمز داورپناه

+ ۲۴– راننده هرمز داورپناه

+ 23 – جاسوس ایرلندی هرمز داورپناه

+ 22 سایۀ مرگ هرمز داورپناه

+ پائیز پویا ی. صفایی

+ ۲۱ / قدم بعد  هرمز داورپناه

+ ۲۰- اولین قدم هرمز داورپناه

+ ۱۹- از جات تکون نخور! هرمز داورپناه

+ چگونگی و انواع بحران ها دکتر مهدی مطهرنیا

+ ۱۸- مردی در رؤیا هرمز داورپناه

+ توریسم موسیقی معصومه اشتیاقی

+ جامعه شناسی ارتباطات؛ سواد رسانه ای و سواد گفتمانی دکتر حسن بشیر

+ ۱۷ – مرد انقلابی هرمز داورپناه

+ به سوی توفان، بخش ‍۱۶ هرمز داورپناه

+ ۱۵ - آدم خوش شانس  هرمز داورپناه

+ ۱۴- باید یا نباید؟ هرمز داورپناه

+ ۱۲- تاریکخانه هرمز داورپناه

+ ۱۲- غرش توفان هرمز داورپناه

+ 11- خودکشی هرمز داورپناه

+ ۱۰- مردی با یک ترومپت هرمز داورپناه

+ «انسان ایرانی»؟ کدام «انسان ایرانی»؟ گفتگو با ناصر فکوهی مجمد جواد صابری

+ ۹ - پارتی هرمز داورپناه

+ ۸- جاسوس روسیه! هرمز داورپناه

+ ۷- اسکانک هرمز داورپناه

+ ۶- جسد  هرمز داورپناه

+ 5 - مردی در تابوت  هرمز داورپناه

+ بخش 4: سانفرانسیسکو : روز نخست هرمز داورپناه

+ به سوی توفان - بخش سوم: لال بازی! هرمز داورپناه

+ حقیقت در هنر 

+ عروسی مرگ  بیژن

+ به سوی توفان 2- شیکاگو هرمز داورپناه

+ اسفند زبان، منزلت و قدرت در ایران دکتر محسن رنانی

+ پوزخند خدا...... بیژن

+ به سوی توفان هرمز داورپناه

+ عکسی سیاه و سفید، دستبند بر دست و  بیژن

+ جهانی شدن و فرهنگ 

+ شان پن، بازیگر برنده اسکار، به نویسندگی روی آورده است BBC

+ دختران انقلاب ی. صفایی

+ سوزان سانتاگ: بورخس به ما آموخت کتاب راهی برای رسیدن به انسانیت است 

+ حقیقت هنر چیست؟ حامد گنجعلی‌خان حاکمی

+ کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم محمود پوراکبری

+ 12- پرواز هرمز داورپناه

+ پرواز بی پایان - فصل اول، بخش 3 گلناز داورپناه

+ 11- سفر به شمال هرمز داورپناه

+ پرواز بی پایان - فصل اول، بخش 2 گلناز داورپناه

+ 10- سینه سرخ ها هرمز داورپناه

+ درد برخی ادبیاتی‌ها «بی‌دردی» است محمدرحیم اخوت

+ پرواز بی پایان (یا :سراب زرین ) گلناز داورپناه

+ 9- جناب دکتر... هرمز داورپناه

+ 8 -انجمن هدایت هرمز داورپناه

+ 7- مرد عوضی هرمز داورپناه

+ 6 - بُزی هرمز داورپناه

+ 5- پایانِ یک آغاز هرمز داورپناه

+ 4- گرگ ها هرمز داورپناه

+ 3- شتر دیدی ندیدی هرمز داورپناه

+ ۲- خون آشام هرمز داورپناه

+ نگاه نو شمارة 113،بهار 1396 منتشر شد 

+ کتاب ۲: نوجوانی - فصل اول: قهرمان هرمز داورپناه

+ 46 – کودتا  هرمز داورپناه

+ وقتی یک فیلسوف رمان می‌نویسد مهسا رمضانی

+ 45- خروس جنگی هرمز داورپناه

+ اسکار ۲۰۱۷؛ «فروشنده» برنده شد 

+ 44 – مرغ، یا خروس؟ هرمز داورپناه

+ 43- فرشته هرمز داورپناه



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995