Iranian Futurist
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
محیط زیست
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


غربت علوم انسانی شاه کلید توسعه نیافتگی

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Facebook Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[2014-12-08]   [ دکتر شهیندخت خوارزمی]

گفت‌وگوبا دکتر شهیندخت خوارزمی





نظام اجرایی ما اهمیت علوم انسانی را بدرستی فهم نکرده است


 جلال حیران‌نیا: شاید بیش از هر چیز نام دکتر شهیندخت خوارزمی در ایران با ترجمه آثار آلوین تافلر پیوند خورده باشد. «موج سوم»، «جابه‌جایی در قدرت» و «جنگ و ضد جنگ» از جمله آثار تافلر است که خوارزمی با ترجمه این آثار، آنها را به فارسی زبانان معرفی کرده است. خوارزمی استاد دانشگاه در حوزه علوم ارتباطات و مدیریت است که به عنوان استاد پیشگام روابط عمومی الکترونیک ایران نیز برگزیده شده است. وی مدرک فوق لیسانس روانشناسی و جامعه‌شناسی خود را از دانشگاه ایندیانا امریکا اخذ کرد و در همان دانشگاه با اخذ مدرک دکترای روانشناسی و ارتباطات و روش تحقیق به تحصیل خود خاتمه داد. با ایشان گفت‌وگویی داشته‌ایم پیرامون «نقش علوم انسانی در توسعه‌یافتگی یک کشور» که نظریات قابل تأملی در این‌باره دارند.


***


 خانم دکتر خوارزمی، پیش از اینکه به بحث اصلی‌مان وارد شویم، می‌خواهیم تعریف شما را از «علوم انسانی در معنای خاص و عام» بشنویم.


علوم انسانی، مجموعه‌ای است از چندین رشته علمی که سعی دارد فهم بهتری از انسان و روان و رفتار او و جامعه انسانی و ساختارها و نهادها و مفاهیمی به دست آورد که به دست انسان ساخته شده‌اند، مانند جامعه، حکومت، سیاست، نظم، قانون، اقتصاد، بازار، پول، سازمان، فرهنگ، مدرسه، دانشگاه، دین، آموزش، ایمان، اخلاق و بسیاری دیگر. قلمرو موضوعی علوم انسانی، رشته‌های وسیعی چون علوم اجتماعی، علوم سیاسی، اقتصاد، روانشناسی، مدیریت، زبان شناسی، حقوق، تاریخ، جغرافیا، ادبیات، هنر، فلسفه، منطق، مردم شناسی و چند رشته دیگر را در بر می‌گیرد. افزون بر آن، علوم انسانی با این فرض که در عالم هستی اشیا و پدیده‌ها برآیند تعامل اجزا با یکدیگرند، سعی می‌کند، تعامل پیچیده‌ای میان عناصر فوق را با یکدیگر بشناسد و افزون بر آن، قوانین حاکم بر تعامل این عناصر را با محیط طبیعی و نیز محیطی که در نتیجه دستکاری انسان در طبیعت به وجود آمده، کشف کند. هدف علوم انسانی باید کمک به بهبود کیفیت زندگی انسان باشد پس علوم انسانی با پدیده‌های مربوط به انسان سر و کار دارد، هرچند شناخت بدن انسان موضوع شاخه‌های دیگری از علم است، از جمله، علوم پزشکی، زیست‌شناسی، ژنتیک و علوم مغز و اعصاب، ولی به نظر می‌رسد با پیشرفت علوم اخیر، مرز میان علوم انسانی با این علوم بیش از پیش کمرنگ شود، چرا که رفتار انسان برآیند کارکرد پیچیده مغز انسان و ساختار ژنتیک او در تعامل با محیطی است که در آن حضور دارد. علوم انسانی نمی‌تواند یافته‌های علمی علوم ژنتیک و مغز و اعصاب را نادیده بگیرد.


 بنیان معرفتی علوم انسانی و روش شناسی آن عمدتاً مبتنی بر چه روشی است؟


نکته مهم این است که علوم انسانی مانند علوم دیگر بر بنیان روش علمی استوار است. بدین معنا که معرفتی که در شاخه‌های علوم انسانی تا به امروز ذخیره شده، با استفاده از روش علمی به دست آمده است. بنیانِ روش علمی، شک است، نه یقین.


جست‌وجوی علمی فرایندی است که با پرسش آغاز می‌شود. درست با هر کشفی در علم، پرسش یا چندین پرسش جدید مطرح می‌شود. به همین دلیل اعتقاد دارم که جست ‌و جوی انسان برای کشف واقعیت، جست‌وجویی است بی‌پایان. در علوم انسانی نیز این ادعا صادق است. جست‌وجوی علمی برای کشف قواعد حاکم بر رفتار انسان و جامعه نیز، جست‌ و جویی است بی‌پایان. بدون استفاده از روش علمی، شناخت و معرفت به‌دست آمده، چه بسا بی‌اعتبار و گمراه‌کننده باشد. بی‌پایان بودن این جست‌وجو معنای دیگری نیز دارد: در علوم انسانی واقعیت و حقیقت غایی وجود ندارد و درست مانند علوم فیزیکی و علوم زیستی، معرفت علمی به دست آمده، هر چند برای مدتی به صورت قانون مورد پذیرش اهل علم قرار می‌گیرد، اما با کشفی جدید، این قوانین به کنار گذاشته شده و معرفت نوین جای آن را می‌گیرد. به بیانی دیگر، معرفت علمی در علوم انسانی مانند علوم فیزیکی، واقعیتی است احتمالی و ابطال پذیر.


 با توجه به مبانی معرفتی ارائه شده تفاوت اصلی میان علوم انسانی و علوم فیزیکی(علوم طبیعی) چیست؟


فرق عمده علوم انسانی با علوم فیزیکی در ماهیت موضوع این دو است. موضوع علوم انسانی از انتزاع بالایی برخوردار است و بخشی از پدیده‌های آن به طور مستقیم قابل مشاهده نیست. به همین دلیل نتایج پژوهش‌های تجربی در علوم انسانی همواره از میزانی از خطا برخوردار است.


شناخت علمی راه را برای پیش‌بینی هموار می‌سازد،برای مثال، با درک علمی رفتار انسان می‌توان واکنش‌های او را در موقعیت‌های گوناگون پیش‌بینی کرد. این نوع پیش‌بینی راه را برای مدیریت رفتار آماده می‌کند، برای مثال با پیش‌بینی رفتاری آسیب‌رسان در فرد یا گروهی می‌توان با تغییر شرایطی که باعث آن رفتار شده، از بروز آن و آسیب‌های پیش‌بینی شده جلوگیری کرد. دستکاری در طبیعت با استفاده از تکنولوژی‌های پیشرفته برای تأمین نیازهای رو به ‌رشد انسان، بر اساس همین خاصیت شناخت علمی صورت گرفته است. در واقع شناخت علمی پدیده‌ها به انسان امکان می‌دهد که رفتار این پدیده‌ها را پیش‌بینی و کنترل یا بهتر است بگویم مدیریت کند.


 علوم تجربی مبتنی بر روش علمی است. این روش چه آثاری بر زندگی اجتماعی انسان مدرن داشت؟


جهان پیشرفته با استفاده از جادوی روش علمی توانست به پیشرفت‌های بسیار در قلمروهای معرفت از جمله معرفت علوم انسانی دست یابد. با روش علمی بود که کشورهای پیشرفته توانستند جامعه مدرن و قوانین حاکم بر آن را کشف کنند و با ایجاد فضای مناسب، نه تنها استعدادهای جوانان خود را شکوفا سازند، بلکه سرمایه‌های باارزش انسانی سرزمین‌های دیگر را نیز جذب کنند. با بهره‌گیری از این سرمایه فکری و خلاق داخلی و خارجی بود که در این کشورها راه برای پیشرفت علم و تکنولوژی هموار شد. اینان توانستند با توانمندسازی جامعه و نهادهای اجتماعی خود به کمک معرفت علوم انسانی، یافته‌های علمی و تکنولوژیک را در همه حوزه‌ها به کار گیرند و بازار تکنولوژی پیشرفته را تحت سلطه خود درآورند. پیشرفت‌های علوم انسانی بود که به آنها کمک کرد بتوانند در همه زمینه‌ها، از بهره‌گیری از منابع طبیعی، تا برپایی زیرساخت‌های اقتصادی توانمند در خلق مزیت رقابتی پایدار و نیز ایجاد ساختارهای قدرت‌آفرین سیاسی برای تأمین منافع ملی خود، جوامع دیگر را تحت نفوذ خود درآورند و از آن مهم‌تر الگوها و ارزش‌های خود را جهانی سازند.


 نسبت علوم انسانی و توسعه را درچه ابعادی می‌بینید؟


این ادعا چندان دور از واقعیت نیست اگر بگویم، بدون علوم انسانی، جوامع پیشرفته نمی‌توانستند در حوزه‌های دیگر به جایگاه کنونی خود دست یابند. علوم انسانی بسترساز فرایند توسعه پایدار است. در عصر حاضر که همه چیز بر بنیان دانایی و علم استوار شده، بدون علوم‌انسانی پیشرفته، هرگونه پیشرفتی اگر محال نباشد، پرهزینه و زمانبر و دشوار خواهد بود. انگار بخواهیم خانه‌ای بر بستر آب بسازیم، بدون کمترین دانش و با تکنولوژی عصر حجر.


سرنوشت جوامع توسعه نیافته یا در حال توسعه شاهدی است بر این ادعا. به دلیل ضعف زیرساخت علمی بویژه در حوزه علوم انسانی، این جوامع حتی نمی‌توانند دستاوردهای علمی جهان پیشرفته را در حوزه‌های دیگر، به نحوی مؤثر جذب کنند و از این دستاوردها برای بهبود کیفیت زندگی مردم خود و قرار گرفتن در مسیر توسعه پایدار بهره گیرند.


در این جوامع، علوم انسانی از جایگاه لازم برخوردار نیست. کافی است به ایران عزیزمان نگاه کنیم. تحصیل در علوم انسانی، کمتر توسط جوانان با استعداد ما استقبال می‌شود. فارغ‌التحصیلان بسیاری از رشته‌های آن از اعتبار اجتماعی لازم برخوردار نمی‌شوند و به سختی می‌توانند در رشته خود شغلی بیابند. این در حالی است که مسائل اجتماعی و انسانی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بی‌شمار در جامعه ما به طور منطقی ایجاب می‌کند که تقاضا برای متخصصان این حوزه‌ها بسیار بالا باشد، ولی واقعیت تلخ این است که در جامعه ایران، نظام اجرایی هنوز به این آگاهی دست نیافته که توسعه نیافتگی در برخی قلمروها، به خاطر آن است که هنوز نپذیرفته‌ایم که برای حل این مسائل به نگاه علمی و استفاده از متخصصان علوم انسانی نیاز داریم. ضعف دانشگاه‌های ما در تربیت متخصصان مجرب علوم انسانی نیز ریشه در همین رویکرد دارد.


نمی‌دانم چرا هنوز نپذیرفته‌ایم که در جهان متعامل و به هم پیوسته کنونی، علم خاستگاهی جهانی دارد. افزون برآن، علوم مدرن امروز، میراث فرهنگ و تمدن بشری است که همه جوامع بویژه ایران با سابقه تمدنی و فرهنگی دیرینه‌اش در تکوین آن سهمی مهم دارد. بحث در این باره در این مجال کوتاه نمی‌گنجد.


البته شکی نیست که علوم انسانی از متن فرهنگی و اجتماعی جامعه تأثیر می‌پذیرد. این بدان معناست که نظریه یا قانون و اصولی که در یک جامعه کاربرد دارد، چه بسا در جامعه دیگر کاربرد نداشته باشد. این واقعیت توجه ما را به ضرورت توسعه قابلیت و ظرفیت‌سازی در حوزه خاصی از پژوهش در ایران جلب می‌کند. ما به مؤسسات پژوهشی بسیار در حوزه علوم انسانی نیاز داریم که با مجهز بودن به تکنولوژی و متدولوژی‌های نوین پژوهشی، این قوانین و نظریه‌ها و الگوها را با الزامات جامعه ایران سازگار سازند.


 با توجه به مباحثی که مطرح کردید اولویت در نظام آموزشی ما چه باید باشد؟


باید بدانیم در جهان کنونی که دسترسی آزاد به اطلاعات و دانش و معرفت، حقیقتی انکارناپذیر است، هر گونه کوششی در راه ارائه دانش تحریف شده یا محدود و برگزیده به دانش‌آموزان و جوانان در زمینه علوم انسانی، آب در هاون کوبیدن است و تأثیری معکوس خواهد داشت و منابع ملی کشور را به هدر خواهد داد. در چنین فضایی، اولویت راهبردی نظام آموزشی باید آن باشد که منابع و سرمایه‌های خود را صرف تربیت نسلی متفکر و توانا در تفکر نقاد و جست‌و‌جوگر و مجهز به نگاه علمی کند. چنین جوانانی هرگز قربانی دسیسه‌های فکری دیگران نخواهند شد.


شکی نیست که هر قدر جلوتر رویم، مسائل انسانی و مسائل مربوط به جامعه پیچیده‌تر خواهد شد. مسائل پیچیده را نمی‌توان با جهل یا دانش اندک حل کرد. کشوری چون ایران بیش از همیشه به یافته‌های علوم انسانی نیاز دارد. چشم بستن بر معرفت علمی موجود جهانی در زمینه علوم انسانی، به بهانه آنکه متعلق به غرب است، برای من قابل درک نیست. باز تأکید می‌کنم علم، امروزه خاستگاه جغرافیایی خاصی ندارد. یافته‌های علمی میراثی است متعلق به همه ساکنان سیاره زمین. در مورد پدیده‌های فیزیکی، ما از دستاوردهای علمی و تکنولوژیکی جهان غرب استفاده کرده‌ایم بدون آنکه درباره خاستگاه آن دغدغه‌ای به خود راه دهیم. زیرساخت‌های فنی و مادی جامعه ایران بر بنیان یافته‌های علومی شکل گرفته که تصور می‌کنیم غربی است در همه رشته‌های صنعتی و فنی، وامدار معرفت علمی جهانی هستیم. هر آنچه به عنوان ابزار یا امکان رفاهی – تکنولوژی، صنعت و نیروگاه و هواپیما و اینترنت و خودرو و سد و ...– در زندگی روزمره از آن استفاده می‌کنیم، بر پایه دانشی به دست آمده که دستاورد دیگران است. در جهان به هم وابسته و به هم پیوسته معاصر این امری است طبیعی و نمی‌توان جلوی آن را گرفت.


 در سال‌های اخیر بحث اسلامی کردن علوم انسانی برای حل مسائل جامعه اسلامی- ایرانی ما به طور جدی‌تری مطرح بوده است. آیا به نظر شما این رویکرد می‌تواند مشکلات جامعه ما را در حوزه علوم انسانی رفع سازد؟


ابتدا باید این مسأله را روشن کنیم که اسلامی‌کردن علوم انسانی به چه معناست؟ آیا روانشناسی اسلامی و جامعه‌شناسی اسلامی یا مردم‌شناسی اسلامی و علوم سیاسی اسلامی و حتی اقتصاد اسلامی را که از همان اول انقلاب جایگزینی آن را با علم اقتصادی که در دانشگاه‌ها تدریس می‌شد، در دستور کار داشتیم، به روشنی تعریف و تدوین کرده‌ایم؟ حتی اگر هم این علوم تدوین شده باشند، آیا مطمئن هستیم که علوم انسانی اسلامی در همه زمینه‌ها می‌تواند به حل مشکلات انسانی و اجتماعی و فرهنگی جامعه کنونی ایران کمک کند؟ به یاد داشته باشیم که پاسخ به پرسش آخر در صورتی اعتبار خواهد داشت که بر یافته‌های کافی پژوهش علمی استوار باشد. به نظر من، شاید دغدغه اصلی ما این باشد: علوم انسانی نمی‌تواند ارزش‌های اسلامی را حفظ و اشاعه دهد. اگر چنین است منطق و عقلانیت علمی حکم می‌کند برای رفع این دغدغه، از روش علمی کمک بگیریم. با استفاده از روش علمی برای تبیین این دغدغه، مدل مفهومی جامعی طراحی کنیم که در آن این ارزش‌ها در همه ابعاد – سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی- تعریف شده باشند. سپس به سراغ متون علمی علوم انسانی برویم تا ببینیم آیا در آخرین نظریه‌ رشته‌های گوناگون این علوم، به این ارزش‌ها توجه شده است و کدام مفهوم و کدام اندیشه تجلی کدام ارزش است. سپس ببینیم معرفت علمی موجود در علوم انسانی، برای حفظ و اشاعه این ارزش‌ها چه راهکارهایی پیشنهاد می‌کند. آنگاه می‌توانیم محتوای برنامه‌های آموزشی علوم انسانی را بر این مبنا اصلاح کنیم. از آن مهمتر، در سازمان‌های پژوهشی خود طرح‌هایی تعریف کنیم که با استفاده از روش علمی دغدغه‌های ما را به سؤال پژوهشی تبدیل کند. شاید با استفاده از چنین رویکردی بتوانیم به شیوه‌ای خردمندانه معرفتی تولید کنیم که نه تنها به حل بحران‌های انسانی و اجتماعی جامعه ایران کمک کند، بلکه برای خروج جامعه جهانی از بحران انسانی موجود نیز الگویی جذاب ارائه دهد. اغلب جوامع و نیز افراد در جست‌وجوی راهکارهایی هستند که در بازسازی ارزش‌های ناب انسانی به آنها کمک کند و رفاه مادی را همراه با توسعه اخلاق و حاکمیت ارزش‌های متعالی بر رفتار فردی و اجتماعی به ارمغان آورد. این آرمان مقدس بسیاری از ادیان و مکاتب فکری و فلسفی بوده و هست. اما، افسوس که در گذر تاریخ با افسون قدرت درآمیخت و به بیراهه رفت، ولی نمی‌توان از آن دل برکند. با نوسازی علوم انسانی بر مبنای چنین اصولی است که دریچه‌های امید باز می‌شوند.


از نظر شما نوع مواجهه ما با معرفت غربی و علوم انسانی غربی چگونه باید باشد و برای تعاملی اثرگذار (نه اثرپذیر) چه راهکارهایی را پیشنهاد می‌کنید؟


اگر می‌خواهیم در تعامل با غرب و کشورهای پیشرفته نقش تازه‌ای ایفا کنیم، نقشی معقول و از موضع قدرت، راهکار آن در معرفت علمی و در نظریه‌ها و پژوهش‌های دیپلماسی و روابط بین‌الملل و حکمرانی و نظریه بازی‌ها و اصول مذاکره و...  نهفته است. آن هم در شرایطی که در همسایگی‌مان، بحران‌ها و تعارض‌هایی را مشاهده می‌کنیم که به شکلی غیرانسانی و به دست نسل جدیدی از بنیادگرایان پدید آمده و در حال گسترش است، که از منطق و خرد علمی بی‌بهره‌اند. شاید بدون آنکه خود بدانند دستاویز و عروسک خیمه‌شب‌بازی قدرت‌هایی شده‌اند که عالمانه با داشتن برنامه و راهبردی پنهان، در جهت حفظ منافع میان مدت یا حتی کوتاه مدت خود در منطقه، آنان را به عنوان یک پدیده خلق کرده باشند.


امروزه، مدیریت بحران‌های سیاسی و اجتماعی بر استفاده از مدل‌های ریاضی پیچیده استوار می‌شود. با مدل ریاضی و استفاده از تکنولوژی پرتوان شبیه‌سازی یا روش‌های دیگر، هر بحران و چگونگی شکل‌گیری آن و روند تحول آن تحلیل می‌شود. با استفاده از این تحلیل‌ها، راه‌حل‌ها و سناریوهای چندگانه ترسیم می‌گردد و تصمیم اجرایی با ارزیابی این سناریوها و انتخاب بهترین راه حل اتخاذ می‌شود.


در پیشگفتار ترجمه کتاب جنگ و ضد جنگ، نوشته الوین و هایدی تافلر، نوشتم، دست‌کم بدانیم دشمنان ما چگونه می‌جنگند برای حضور پرتوان در بازی‌های جهانی و منطقه‌ای و ایفای نقش در مدیریت این بحران‌ها، دست کم بدانیم بازیگران قدرتمند امریکایی و اروپایی، از کدام دانش علمی و تکنولوژی نوین استفاده می‌کنند.


واقعیت روی دیگری نیز دارد: در دنیای کنونی، کشورهای پیشرفته با‌وجود دسترسی به پایگاه‌های دانایی پیشرفته و استفاده از اندیشمندان به عنوان مشاور در رهبری فضای این بحران‌ها درمانده‌اند، چون دانش علمی موجود برای فهم و تحلیل چنین سطحی از پیچیدگی ناتوان است. علوم انسانی همگام با سایر علوم پیشرفت نکرده است. از آن مهمتر، سرعت رشد پیچیدگی پدیده‌های انسانی و اجتماعی که موضوع علوم انسانی است، به مراتب بیشتر از سرعت رشد و توسعه این علوم است. در چنین وضعیتی ما چگونه می‌خواهیم به شیوه‌ای حسی و غریزی و بدون شالوده‌ای علمی، در مدیریت این بحران‌ها چنان نقشی ایفا کنیم که برای ما در منطقه و جهان، جایگاهی برتر و محکم و پایدار پدید آورد؟


در چشم‌انداز ایران 1400، اعلام کرده‌ایم تا 7 سال دیگر به قدرت بزرگ اقتصادی منطقه تبدیل خواهیم شد. بدون بهره‌گیری از اصول و مفاهیم و نظریه‌ها و یافته‌های پژوهشی گسترده در زمینه‌های گوناگون علم اقتصاد و مدیریت و جامعه‌شناسی و روانشناسی و علوم ارتباطات، چگونه می‌خواهیم چنین چشم‌اندازی را تحقق بخشیم؟ مسیر تکامل شاخه‌های علوم انسانی در جهت میان‌رشته‌ای و فرارشته‌ای شدن در حرکت است. مسائل اقتصادی را نمی‌توان تنها با تکیه بر علم اقتصاد حل کرد. همه دانشکده‌های علوم اقتصاد و مدیریت را تعطیل کنید. چگونه می‌توانید اقتصاد کشور را به گونه‌ای اداره کنید که طی 7 سال ما را به جایگاه اول در اقتصاد منطقه برساند؟ آن هم در شرایطی که کشورهای منطقه با بهره‌گیری از علوم انسانی، رتبه خود را در شاخص‌های اقتصادی منطقه‌ای مدام ارتقا می‌دهند.


چگونه می‌خواهیم بدون علوم انسانی موجود، «عدالت اجتماعی» و «توسعه اقتصادی» را همزمان پیش ببریم؟ بنیان‌های نظری و کاربردی این راهبرد را باید از دیگران بیاموزیم و گرنه همه چیز در سطح شعار باقی خواهد ماند. در حوزه فرهنگ، چرا نتوانسته‌ایم پس از چند دهه الگوهای فکری و زندگی مردم را آن گونه که درست می‌دانستیم شکل دهیم؟ میلیاردها تومان از ثروت ملی صرف برنامه‌هایی شد که در تدوین و اجرای آنها اثری از رویکرد علمی نبود و بیشتر برخاسته از رویکردهای هیجانی و خام برنامه‌ریزانی بود که به عصر ماقبل علم تجربی تعلق داشتند. به همین دلیل جامعه ما از نظر اخلاقی چنان که می‌خواستیم و انتظار داریم اسلامی نشده است. هنوز نپذیرفته‌ایم که علت آن بوده که سیاستگذاری و برنامه‌ریزی‌هایمان در حوزه فرهنگ، بنیانی علمی نداشته است. توسعه نیافتن در حوزه آموزش و پرورش و آموزش عالی نیز حکایت از آن دارد که علوم انسانی ما در این دو زمینه نتوانسته پاسخگوی نیازهای عصر حاضر باشد، چون طی این چند دهه راه را بر توسعه علوم انسانی بستیم. چون این علوم را تهدیدی جدی تلقی کرده‌ایم. این بحث دامنه‌ای وسیع دارد. به نظر می‌رسد درباره علوم انسانی و قلمرو وسیعش باید نگاهی عمیق داشت و نمی‌توان با دیدگاهی جهت دار درباره آن اظهار نظر کرد. راهبرد حذف علوم انسانی موجود از برنامه دانشگاه‌ها بدون اتخاذ نگرشی علمی، به نفع جامعه ما نیست.


بنیاد آینده‌نگری ایران



جمعه ۷ دی ۱۴۰۳ / Friday 27th December 2024

دکتر شهیندخت خوارزمی

+ فهم دوپاره از واقعیت  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ دغدغه زندگي خوب  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ تفكر توسعه‌خواهي  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ تکنولوژی‌های نوین و سرنوشت بشر  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ غربت علوم انسانی شاه کلید توسعه نیافتگی.  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ ماهیت و میراث فکری «آلوین تافلر» در گفت‌وگو با دکتر شهیندخت خوارزمی  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ خوارزمی: تافلر کمک می‌کند در دنیای پرخشونت مأیوس نشویم  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ الوین تافلر را بهتر بشناسیم  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ پیشگفتار شوک آینده  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ فرهنگ‌سازی در بانکداری الکترونیک از زبان دکتر شهیندخت خوارزمی  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ غربت علوم انسانی شاه کلید توسعه نیافتگی  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ شهیندخت خوارزمی: چرا شکوه فلسفی گذشته را نداریم؟/ هنوز در تعطیلات تاریخ به سر می‌بریم  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ شهین دخت خوارزمی: دکتر شکرخواه بنیانگذار روزنامه نگاری آنلاین است  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ منشور حقوق شهروندی اگر آینده نگر نباشد، چگونه می‌تواند از...  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ وظیفه اخلاقی دولت  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ حقوق شهروندی منشوری تکنولوژی‌بنیان و انسان‌محور می‌طلبد   دکتر شهیندخت خوارزمی

+ جنگ آینده، جنگ جذب نیروی انسانی خلاق و توانمند است  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ اعلامیه جدید حقوق بشر در فضای مجازی   دکتر شهیندخت خوارزمی

+ نقش شرکت‌های غول‌پیکر در جنگ سرد  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ استفاده از فضای مجازی، راهکار دورزدن تحریم‌هاست   دکتر شهیندخت خوارزمی

+ داشتن اندیشه‌ای روشن  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ شهیندخت خوارزمی: تافلر انقلاب هوش را پیش بینی نکرد   دکتر شهیندخت خوارزمی

+ جنگ آینده، جنگ جذب نیروی انسانی خلاق و توانمند است   دکتر شهیندخت خوارزمی

+ کیفیت زندگی و شاخص‌خوشبختی  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ هيچگاه به استقبال روابط عمومي الکترونيک نرفته ايم  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ شؤن انسانی در فضای مجازی - عرصه‌ای برای تحقق آرمان­های بشری  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ خلاقیت: نفرین یا موهبت؟ نوید و نگرانی دنیای معاصر  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ آینده؛ ادامه گذشته نیست  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ شهيندخت خوارزمي: تغيير در پاراديم هاي ذهني وظيفه رسانه هاي فرهنگي است  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ رسانه‌ها و تغيير در پاراديم‌هاي ذهني  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ دکتر شهیندخت خوارزمی:دکتر معتمدنژاد و دغدغه های جامعه اطلاعاتی  دکتر شهیندخت خوارزمی

+ انسان به كجا مى رود؟  دکتر شهیندخت خوارزمی



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995