Iranian Futurist
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
محیط زیست
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


زیرفشارهای تمدن جدید له نمی‌شویم: گفتگو با شهیندخت خوارزمی

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Facebook Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[2019-08-15]   [ شهیندخت خوارزمی]

حورا نژاد صداقت

در دنیایی که همه نگران آینده مبهم آن هستند و از فساد و انحطاط اخلاق می‌گویند و نگرانند که روابط انسانی و تمام آن خوبی‌های قدیم‌ها به فنا خواهد رفت، الوین تافلر در کتاب‌هایش نوشته است که ما در دوره‌ای جدید هستیم و جهان آن‌قدرها هم که فکر می‌کنید، به جای بدی نمی‌رود. مگر وقتی عصر کشاورزی تمام و انقلاب صنعتی شد، ما به دنیای بدتری وارد شدیم؟!


کسانی که فضای فرهنگی دهه‌های شصت و هفتاد را به یاد دارند خوب می‌دانند که موج سوم تافلر چه موج عجیب و غریبی به راه انداخته بود. کمتر کسی پیدا می‌شد که اهل کتاب خواندن باشد اما موج سوم را مطالعه نکرده باشد. طوری که احتمالا نویسنده و مولف کتاب هم تصور نمی‌کردند کتاب با این استقبال چشمگیر در جامعه ایران مواجه شود. واقعیتش را بخواهید حرف‌های او عجیب بود، اما همیشه حرف‌های عجیب مخاطبان گسترده پیدا نمی‌کنند. آن روزها کتاب موج سوم کلی موافق و مخالف داشت، خود تافلر هم همین‌طور؛ با این حال کتاب‌های او در ایران ترجمه می‌شدند و به بازار می‌آمدند و پرفروش می‌شدند. از آن زمان سال‌ها گذشته اما چند روز پیش اتفاقی رخ داد که همه آن خاطرات را زنده کرد، چون خبر آمد الوین تافلر از دنیا رفته است. خبر مثل برق در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد. به همین دلیل تصمیم گرفتیم به سراغ اصلی‌ترین مترجم آثار اولین تافلر یعنی دکتر شهیندخت خوارزمی برویم.
گفت‌وگو با خانم خوارزمی در همین روزهای تعطیلی بعد از عید فطر انجام شد؛ روزهای شلوغی که هر کسی برنامه‌ای برای خودش داشت و شهیندخت خوارزمی هم. بد نیست تا فراموش نکردیم توضیح بدهیم دکتر خوارزمی که استاد پیشگام روابط عمومی الکترونیک است، سوال‌های ما را به صورت مکتوب جواب داد چون در تهران نبود و به همین دلیل امکان گفت‌وگوی حضوری با ایشان فراهم نشد. از خانم خوارزمی به خاطر این‌که وقت گذاشت و سر فرصت به پرسش‌های ما جواب داد بسیار ممنونیم.



در عصري که همه نگران وضعيت بشر و جنگ‌هاي آشکار و پنهان و فروريختن نظام خانواده و... هستند، تافلر چگونه به اين نتيجه مي‌رسد که کار جهان به جنون کشيده نشده و در پس اين‌همه هياهو، جهاني شگفت‌انگيز در حال شکل‌گيري است؟


براي فهم نظريه تافلر و پيش‌بيني‌هاي او بايد به مدل ذهني مناسب مجهز باشيم. به اين معنا که نگاهي جامع‌نگر، کل‌گرا و يکپارچه‌ساز و روشمند داشته ‌باشيم. از همه مهم‌تر، با مفاهيم بنيادين نظريه سيستم‌ها آشنا باشيم و بدانيم سيستم‌هاي پيچيده، باز و به‌شدت پويايي مانند جامعه انساني چگونه رفتار مي‌کنند. از آن مهم‌تر، آينده‌نگري را بشناسيم وگرنه درباره انديشه‌هاي تافلر دچار کژفهمي مي‌شويم. تافلر در يک افق پرپهناي زماني که از تاريخ پيدايش انسانِ ابزارساز آغاز مي‌شود و - به قول خودش - تا 2025 ادامه مي‌ِيابد، سعي کرده است با نگاهي جامع‌نگر و سيستماتيک، تحولات جامعه بشري را در قالب سه چرخه تمدني تبيين کند. او براي ساده‌تر کردن فهم اين پديده پيچيده، از استعاره موج استفاده مي‌کند تا به ما نشان دهد که مسير تحول تمدنيِ جامعه بشري خطي نيست و دست‌کم - مانند موج - مسيري منحني دارد. وقتي اوج مي‌گيرد همه چيز را تحت تاثير خود قرار مي‌دهد و وقتي از نفس مي‌افتد موج پرخروش تازه‌اي سر برمي‌آورد. تمدن صنعتي مانند موجي ويرانگر ساختارها و بنيان‌هاي جامعه کشاورزي را درهم ريخت و بعد از آن‌که فرونشست، جامعه صنعتي پديد آمد؛ جامعه‌اي متفاوت با جامعه کشاورزي ولي با امکانات بيشتر براي زندگي انسان. حال تمدن صنعتي است که مورد هجوم موج تمدني جديدي قرار گرفته که بنيان‌هاي جامعه صنعتي را هدف قرار داده است. ما در چرخشگاه چنين تحولي قرار داريم، يعني در اوج فشارهاي ويرانگر موج تمدني جديد. طبيعي است که در چنين مرحله‌اي از تحول اجتماعي، هيچ چيز سر جاي خودش قرار نداشته باشد و ما سردرگم و آشفته گرفتار بحران‌هايي تکان‌دهنده و غيرقابل فهم شويم. او مي‌گويد اين موج تمدني نيز روزي فروخواهد نشست و آنچه از آن بر جاي خواهد ماند، از نظر تافلر جامعه‌اي است به مراتب انساني‌تر از جامعه صنعتي و با آسيب‌هاي کمتر براي روح و روان انسان و البته طبيعت. آنچه تافلر بدان اميد دارد، وضعيت کنوني نيست بلکه آينده‌اي است دورتر که تحققش به ميزان هوشمندي و خردورزي ما در اداره امور بستگي دارد. نکته مهم در انديشه‌هاي تافلر اين است که ضمن هشدارهاي مکرر در خصوص بروز بحران‌هاي نو و پيچيده و معضلاتي نوظهور، در همه کتاب‌ها، به‌ويژه «موج سوم» و «جابه‌جايي در قدرت»، از رهبران حکومت‌ها، شرکت‌ها و مردم مي‌خواهد در چارچوب مدل تحليلي‌اي که او ارائه مي‌دهد، تصوير بزرگ‌تر اين رخدادها را ببينند و با هوشمندي اين هشدارها را جدي بگيرند و با خردورزي براي اين بحران‌ها راهکارهاي جديد و مناسب خلق کنند تا بتوانيم با رنج و آسيب کمتري اين دوران گذرِ پرتنش و بحران‌خيز را پشت سر بگذاريم.


اميد به آينده او چه ويژگي‌هايي دارد؟


تافلر تمدن نوين را در کتاب موج سوم به‌خوبي توصيف کرده است. ويژگي‌هاي نظام اقتصادي نوين از جمله بنگاه اقتصادي و نظام سياسي نوين و ساختارهاي جديد حکمراني با مشارکت مستقيم مردم و جامعه مدني و نظام اجتماعي از جمله شکل جديد خانواده و ويژگي‌هاي فردي و رواني انسان نوين را شرح مي‌دهد. از آن مهم‌تر، او نيروهاي پيش‌برنده اين تحول تمدني را معرفي مي‌کند: مجموعه‌اي از تکنولوژي‌هاي نوين که با شتابي بيش از پيش وارد زندگي ما مي‌شوند و البته با تهديدها و فرصت‌هايي نو. تافلر دستاوردهاي علوم فضايي و زيست‌شناسي و مغز و اعصاب و علوم مواد را مهم مي‌داند ولي بر تکنولوژي‌هاي ارتباطي تاکيدي خاص دارد.

اصلا مي‌توان گفت تعبير او از اميد و دنياي روشن با ديگران متفاوت است؟ او از جامعه‌اي دموکراتيک‌تر و انساني‌تر حرف مي‌زند که برخي آن را وحشيانه‌تر و غيرانساني‌تر تعبير مي‌کنند و چنين تحليل‌هايي را او بدبيني روشنفکرانه مي‌خواند.

بازمي‌گرديم به مدل ذهني حاکم بر ديدگاه تافلر. او معتقد است هر جريان تحولي درد و رنج خود را دارد و در کتاب «شوک آينده» به‌روشني فرايند تحول و تاثير آن را بر انسان و جامعه ترسيم کرده است. تافلر اين توحش و رفتارهاي غيرانساني و رفتارهاي غيردموکراتيک حتي جوامع دموکراتيک را بازتاب جنگ پنهان تمدن قديم با تمدن جديد مي‌داند و مي‌گويد برخي از افراد و سازمان‌ها منافعشان در گرو حفظ نظم موجود است و در برابر تحولات مقاومت مي‌کنند و با نيروهاي تمدن جديد مي‌جنگند. ولي در همين جنگ و اوضاع به‌شدت بحراني مي‌توان پرتوهاي تمدن جديد را شناسايي کرد. براي مثال، انقلاب ديجيتال شبکه‌هاي اجتماعي و ارتباط دوسويه را خلق کرد که جلوه‌اي است از موج سوم. در استبدادي‌ترين جوامع، با استفاده از اين تکنولوژي‌ها، مردم هم به هر نوع اطلاعاتي - حتي محرمانه‌ترين اطلاعات حکومتي و غيرحکومتي - دسترسي دارند در نتيجه سطح آگاهي آنان از واقعيت‌هاي جامعه و حقوق خود و عملکرد حاکمان و مديران جامعه بالا مي‌رود. آن‌ها ابزاري دارند براي انتقال ديدگاه و نظر خود به حاکمان و مديران و از اين طريق تاثيرگذاري بر روند امور و فشار بر حکومت براي پاسخگويي و شفافيت. اين نشانه دموکراتيزه شدن و ليبراليزه شدن جوامع است. ولي حاکمان مستبد نيز از همين ابزار براي سرکوب استفاده مي‌کنند. اين يعني جنگ ميان حاميان موج دوم با طرفداران موج سوم. در چارچوب چنين ديدگاهي، هر فردي تکليف خود را بايد بداند: در کدام جبهه قرار گيرد؟ آيا با مشاهده اين واقعيت‌هاي تلخ دچار يأس شود و به تصويري نوميدکننده از آينده تن دهد يا آن‌که - به عکس - خود را نماينده تمدن جديدي بداند که مي‌خواهد ارزش‌هاي متعالي انساني و زيست‌محيطي را بر جامعه بشري حاکم سازد؟ اين يک انتخاب است که تافلر دومي را توصيه مي‌کند.
در ايران نيز بسياري در مورد اتفاق‌هاي معاصر و تهديدهاي پنهاني‌اش هشدار مي‌دهند. چطور شد که کتاب‌هاي تافلر با اين نگاه متفاوت اين‌قدر در ايران طرفدار و خواننده پيدا کرد؟
کتاب‌هاي تافلر در شرايطي در ايران ترجمه و نشر يافت که انقلاب اسلامي جريان تحولي را حاکم کرده بود از نوع بنيادين. بسياري از ساختارها و بنيان‌ها و نظام‌هاي اجتماعي فروريخته و هنوز نظم جديد مستقر نشده بود. اتفاقي در جامعه افتاده بود که کسي از قبل آن را پيش‌بيني نکرده و براي رويارويي با آن سازوکارهاي عملي آماده نشده بود. ناگهان زندگي مردم زير و رو شد. بسياري، از جمله روشنفکران و تکنوکرات‌ها، احساس مي‌کردند وضعيت جديد را نمي‌فهمند و کنترل خود را بر امور از دست داده‌اند و نمي‌فهمند چه آينده‌اي در انتظار جامعه است. در چنين شرايطي، نخست توجه‌ها به کتاب شوک آينده جلب مي‌شود. اين کتاب به صورت پاورقي در مجله «تماشا» قبل از انقلاب منتشر و پس از انقلاب به صورت کتاب و با ترجمه درخشان آقاي حشمت‌الله کامراني وارد بازار کتاب شد. موج سوم را با هدف خاصي ترجمه کردم. مي‌خواستم جرياني تازه در گفتمان فکري جامعه به راه افتد. در جريان ترجمه اين کتاب ذهنم نظم يافت. به مدلي تحليلي دست يافته بودم که به کمک آن مي‌توانستم وقايع ايران و جهان را تحليل کنم و بفهمم و جايگاه و نقش خودم را از نو تعريف کنم. خواندن اين کتاب‌ها در بسياري افراد چنين تاثيري داشت و به اين دليل پرطرفدار شد و روي الگوي تفکر بسياري اثر گذاشت. حتي رهبران سياسي ايران و بسياري از مديران ارشد سازمان‌ها با اين مفاهيم آشنا شدند. جوانان بسياري از شهرستان‌هاي دور - از جمله طبس و خلخال - با من تماس مي‌گرفتند و مي‌گفتند که گروه‌هاي مطالعه موج سوم تشکيل داده‌اند. در شهرستان‌هايي که سخنراني داشتم، کتاب موج سوم خود را براي امضا مي‌آوردند که آن‌قدر توسط خوانندگان دست به دست شده بود که کهنه و پاره پاره شده بود. مردم به مدلي تحليلي نياز داشتند که به آن‌ها کمک کند ريشه جريان‌ها را بفهمند. تافلر اين نياز را به‌خوبي برطرف مي‌کرد.


تافلر معتقد است که نمي‌شود جهان جنيني فردا را در آشيانه‌هاي فکري مرسوم ديروز پرورش داد. خود او چه افکار جديدي را بنيان گذاشته است؟


اگر منظور شما را درست فهميده باشم، دچار همان اشتباهي شده‌ايد که در پاسخ به سوال اول مطرح کردم. تافلر وقتي از آشيانه‌هاي فکري مرسومِ متعلق به گذشته سخن مي‌گويد، منظورش فکر يا انديشه خاصي نيست، منظورش مدل ذهني و ساختار فکري معيني است. او در کتاب‌هاي شوک آينده و به‌ويژه در موج سوم به‌تفصيل درباره ضرورت تحول نوع نگاه ما به مسائل و مهارت‌هاي ذهني نويني که بايد بياموزيم، سخن گفته است. تافلر به ما مي‌گويد که براي آماده شدن در جهت رويارويي خلاق با تعارض‌ها و بحران‌هاي برخاسته از امواج تحول، نخست بايد مدل ذهني خود را تغيير دهيم. بايد بياموزيم چگونه آموخته‌هاي آسيب‌رساني را از ذهن پاک کنيم که ما را در گذشته‌اي زمين‌گير مي‌کنند که يا از دست رفته است و يا از دست خواهد رفت. او يک کتاب دارد درباره آموزش و پرورش با عنوان «يادگيري براي فردا». اين کتاب درباره نظام آموزش رسمي است که به اعتقاد او بايد بازسازي شود. تافلر در موج سوم مي‌گويد براي ورود کم‌هزينه‌تر يک جامعه به موج سوم، دو وزارتخانه نقش اساسي دارند: آموزش و پرورش و ارتباطات. اگر وزرا و مديراني اين دو وزارتخانه را اداره مي‌کنند که مدل‌هاي ذهني موج دومي يا موج اولي دارند و واقعيت‌هاي جهان امروز و ضرورت‌هاي آينده را درک نمي‌کنند، چنين جامعه‌اي‌ نمي‌تواند به‌راحتي تحول تمدني عصر جديد را پشت سر بگذارد. آموزش و پرورش رسالت مهم پرورش نسل آينده را بر عهده دارد و بدون بهره‌گيري از تکنولوژي‌هاي نوين ارتباطي نمي‌توان اين نسل را براي ورود به آينده‌اي تکنولوژي‌بنيان و پرتحول آماده ساخت.


تافلر در پيشگفتار موج سوم به نوعي خودش را تبرئه کرده که نه من و نه هيچ‌کس ديگر قادر به پيش‌بيني آينده نيستيم و من نه پيش‌بيني عيني مي‌کنم و نه ادعا دارم که حرف‌هايم به طريق علمي قابل اثبات است. اين‌جا تناقضي هست که براي من قابل درک نيست. اين‌همه نظريه‌پردازي و بعد انگار يک‌جور خودزني!


تبرئه و خودزني و واژه‌هايي از اين دست را نمي‌پسندم. تافلر به‌درستي محدوديت‌هاي متدولوژي آينده‌پژوهشي را مي‌شناسد و مي‌داند که موضوعات آينده‌پژوهي پديده‌هايي هستند که چون رخ نداده‌اند، با روش علمي تجربي قابل سنجش نيستند. از سوي ديگر، او در توصيف مدل ذهني مناسب براي درک پديده‌هاي جهان امروز چند هشدار مهم مي‌دهد: پرهيز از قطعي‌نگري و روي‌ آوردن به رويکرد احتمالي و فهم مفاهيمي چون پيچيدگي و تعامل سيستماتيک پديده‌ها با هم که ما را از تمرکز بر تحليل‌هاي تک يا چندعاملي بدون ديدن تعامل‌هاي درهم‌تنيده ميان شمار عظيمي از عوامل دور مي‌کند. اين ادعا که انتظار نداشته باشيد همه پيش‌بيني‌هاي من تحقق يابد، نشان از صداقت علمي و فهم متدولوژيک او دارد. يادمان باشد که تافلر دانشمند و پژوهشگر نيست. او روزنامه‌نگاري است تحليلگر که به آينده‌نگري برجسته تبديل شده ولي هم با روش علم تجربي آشناست و هم محدوديت‌هاي آن را خوب مي‌شناسد و در پيشگفتارهاي کتاب‌هايش از ما خوانندگان مي‌خواهد آثارش را با فهم واقعيت‌ها و محدوديت‌هاي آينده‌نگري بخوانيم.




بنیاد آینده‌نگری ایران



پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳ / Thursday 26th December 2024

شهیندخت خوارزمی

+ زیرفشارهای تمدن جدید له نمی‌شویم: گفتگو با شهیندخت خوارزمی  شهیندخت خوارزمی



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995