Iranian Futurist
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
محیط زیست
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


آقای شریعتمداری و پروژه‌ی قومی سازی ایران

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[2013-05-18]   [ محمد امینی]

 


 


در روزهای گذشته، نوشتاری از آقای حسن شریعتمداری خواندم با این سرنامه: «سامان یابی اقوام درایران، گامی به سوی تمرکز زدایی دموکراتیک ایران». در این نوشتار، آقای شریعتمداری، ایران را به  «۱۳ ایالت قومی و ۳ استان خود مختار و یک منطقه‌ی خودمختار» تقسیم کرده و به گمان خود، پیشنهادی را درمیان نهاده که گویا یگانه راه برای « تداوم صلح اجتماعی، احقاق حقوق حقِّه‌ی هم‌وطنان متعلّق به اقوام و حفظ وحدت ملّی و یک‌ پارچگی سرزمینی ایران» است. از دید کارشناسانه‌ی آقای شریعتمداری، مردم ایران، هریک عضوی از یک قوم اند و دارای «حقوق حقِّه‌ی قومی»! در دورانی که بیست وشش کشور اروپایی، پس از دو جنگ جهانی خونریزانه، مرزهای میان خودرا برداشته اند و حقوق فراملی، در کانون گفتمان سیاسی و اجتماعی جهان نشسته است، آقای شریعتمداری با خامه ای آکنده از درد و رنج می نویسند که «بیش از ۳۰ الی ۵۰% اقوام گوناگون [درایران] در ایالات متعلق به قوم خویش بسرنمی‌برند». از دیدگاه آقای شریعتمداری، ایران مانند ساختمان چند اشکوبه ای است که هر یک از اقوام، یکی از اشکوبه ها را اجاره کرده اند و گاه کسانی که بنا است در اشکوبه‌ی سوم زندگی کنند، به بخشی از اشکوبه‌ی پنجم رفته و اینک آقای شریعتمداری می خواهند، پیوند میان موجر و مستاجر را روشن سازند و آن اعضای قومی را که از اشکوبه یا «ایالات متعلّق به قوم خویش» بیرون رفته و درجایی دیگر می زیند، به سرزمین قومی خویش بازگردانند تا «حقوق حقّه‌ی» آن ها پاسداری شود.


 


واکنش نخست من از خواندن این بررسی «کارشناسانه» برای تقسیم ایران به واحد های قومی در سده‌ی بیست و یکم، درخود فرورفتن و در شگفت شدن بود. درشگفت از این که سودای جاه و بازی های سیاسی، چگونه انسان ها را دگرگون می کند و از آدمی که دیرزمانی، کارت شناسایی اش، سخنگویی و دبیری جمهوی خواهان «ملّی» بود، کسی را می سازد که داغدار زندگی نکردن اقوام در «ایالت متعلّق به خویش» است و گله مند از این که در برخی از کشورهای جهان، در درازای تاریخ، «بسیاری موارد با دخالت سیاست، رد پای محل سکونت اقوام را پاک کرده و یا از مبنا، جایی به نام آنان نام گذاری نشده است»! گویا بنا است در دنیای امروز، آدمیان برپایه‌ی پیوندهای قومی و ایلی هزار سال پیش، همچنان در سرزمین نیاکانی خود زندگی کنند و بنا است که نام کشورها و استان های هر کشور، برپایه‌ی شناسنامِه‌ی«قومی» شناسایی بشود و افسوس و آه که جهان امروز، سیمای قومی و ایلی خودرا از دست داده است! بگذریم که این داغدارِ جابه جایی اقوام، فراموش کرده است که بیشتر ترکمان تباران ایران، از بیرون از فلات ایران به این سرزمین کوچیدند و تاتارها و مغولانی که نزدیک به سیسد سال برایران چیرگی داشتند، از استپ های آسیای میانه و مغولستان به ایران آمدند و بیشتر عشایر عرب خوزستان، تا پانسدسال پیش، در آن سوی اروند رود می زیستند. آیا ایشان پیشنهاد می کنند که هر «قوم» و ایل و طایفه ای به سرزمین نیاکانی خود بازگردند؟!


 


پس از این که آن واکنش نخست فروکش کرد، واکنش دوم من این بود که کارزار سازمان یافته ای که سال ها است برای گسستن بند بند سرزمین تاریخی ما و به جان هم افکندن مردمی از تیره و تبارهای گوناگون آغاز شده و اینک به یاری شیخ های سعودی و قطری بالاگرفته است، شوربختا کسانی مانند دوست پیشین مرا هم، در سودای نام و جاه، به کام خودکشانده است.


 


آقای شریعتمداری، نوشتار کارشناسانه‌ی خودرا با این خُرده گیری درست آغاز می کنند که در دوران هایی از پادشاهی پهلوی، به ناروا از گسترش زبان ها و فرهنگ های مردمی که زبان مادری شان فارسی نبوده، جلوگیری شده که می دانیم کاری زودگذر بود و به جایی هم نرسید. این هم درست است که با گسترش تبعیض و به ویژه تبعیض دینی، ستم بر مردم بخش هایی از ایران افزایش یافته است. من هم براین باورم که آموزش زبان مادری درکنار زبان فارسی که زبان ملّی و مشترک مردم ایران است، نه تنها باید آزاد باشد، که باید دربرنامه‌ی یک دولت دموکراتیک هم قرار بگیرد. دراین هم جای گفت و گو نیست که دموکراتیک ترین دولت مرکزی هم نباید، حق مردم را در اداره‌ی امور محلّی شان پایمال کند. این راهکارهای درست و شهروندانه، چه پیوندی با بخش بخش کردن ایران به ایالت های قومی دارند؟


 


آقای شریعتمداری که هیچ پیشینه ای در تاریخ پژوهی، مردم شناسی و زبان شناسی ندارند، گویا نقشه ایران را در میان نهاده و برآن شده اند که در سده‌ی بیست و یکم، ایران را برپایه قوم گرایی های سده‌ی هژدهم اروپا، مانند کیک عروسی، با چاقوی دانشی که بر زدوبندهای های سیاسی و یافتن جایگاه در نشست های دانم و دانی استوار است، بِبُرند و در میان رهبران اقوام ستم دیده تقسیم کنند. ایشان می نویسند که «یکی از اساسی‌ترین گام‌ها در راه احقاق حقوق حقّه‌ی قومی، تعریف حوزه‌ی سکونت اقوام گوناگون در پهنه‌ی کشور ایران می‌باشد». به زبان دیگر، سدو و اندی سال پس از انقلاب مشروطه و پیدایش دولت مدرن فرا ایلی در کشوری که هزارسال تاریخ آن را جنگ و خونریزی های ایلی و تباری رقم زده بود، جامعه شناس شریعتمداری پیشنهاد می کند که در ایران سده‌ی بیست و یکم، باید بنشینیم و از نو «حوزه‌ی سکونت اقوام گوناگون در پهنه‌ی کشور ایران» را تعریف کنیم. از دیدگاه ایشان، شهروندان ایرانی را نه برپایه‌ی حقوق فردی و برابری قانونی آن ها با یک دیگر، از هر جنسیّت، تبار، آیین، باور، پیشینه و جایگاه اجتماعی که باشند، که نخست باید براین پایه‌ بازشناسیم که به کدام «حوزه‌ی قومی» تعلّق دارند.


 


آقای شریعتمداری، دردمندانه می نویسند که «بیش از ۳۰ الی ۵۰% اقوام گوناگون [درایران] در ایالات متعلّق به قوم خویش بسرنمی‌برند». این «ایالت متعلّق به قوم» از چه زمانی به «تعلّق» آن «قوم» درآمده و زمینه‌ی تاریخی پیدایش این تعلّق چیست و مبنای حقوقی آن کدام اند؟ می دانیم که شناسایی مرزهای کشورهای اروپایی، ازپیمان وستفالیا در ۱۶۴۸ و مرزهای ایران از پیمان نامه ی امامقلی خان با کمپانی هند شرقی در ۱۶۲۲ آغاز شد و درگوشه و کنار جهان نیز، از سده‌ی هفدهم به این سوی، گفتمان حقوقی برای شناسایی مرزها آغاز گردید و سرانجام پس از سده ها خونریزی، جنگ و گفت و گو، مرزهای امروزی کشورها در چهارچوب سازمان ملل متّحد پذیرفته شد و جز مواردی که هنوز میان برخی از کشورها، درگیری هایی وجود دارد، مرزها و حق حاکمیّت ملی هرکشوری، برپایه‌ی قوانین بین المللی رسمیّت یافته است. حقوق دان شریعتمداری، داوری تازه ای را پیش می کشند: سرزمین و ایالت «متعلّق» به قوم است و نه کشور! از دیدایشان، هربخش از خاک ایران نه ملک مُشاء یا دارایی همه‌ی ایرانیان، که «متعلّق» به یک «قوم» است و اینک زمان آن فرارسیده که «در راه احقاق حقوق حقّه‌ی اقوام»، سرزمین «متعلّق» به هر «قوم» را شناسایی کنیم و سند مالکیّت ایالات را به نام شان صادر نماییم.


 


آقای شریعتمداری با چنین داوری واپسگرایی، درِ گفتمانی را بازمی کنند که پایانی برآن نیست. برپایه‌ی این داوری، خراسانی ها می توانند خواهان بازگرداندن ده ها ایل و طایفه کرد، ترک و هزاره ای، به سرزمین های پیشین شان باشند زیرا این خاک «متعلّق» به «قوم» خراسانی است! افشارهای درگز، به کجا بازگردند که سرزمین نیاکانی شان باشد؟ به آذربایجان، قفقاز یا آسیای میانه؟ کدام سرزمین به ترک زبانان قوچان «تعلّق» دارد؟ در پرونده سازی قومی آقای شریعتمداری، جایی به ارمنیان کوچانده شده به جلفای اصفهان «تعلّق» ندارد. اگر آقای شریعتمداری، به ایل قشقایی که می دانیم از بیرون از فارس به این سرزمین کوچیده و یا کوچانده شده اند، یک «سرزمین خود مختار» مژده می دهند، چرا جلفای اصفهان، سرزمین دولت خودمختار ارمنیان ایران نباشد؟ کدام سرزمین «قومی» به طایفه‌ی اوتایلو که پس از جنگ های ایران و روس، از قفقاز به پیرامون ماکو کوچیدند، «تعلّق» دارد؟ سرنوشت ایل جلالی در آذربایجان چه خواهد بود؟ شاهسون ها را باید به دشت مغان یا آناتولی کوچ داد، یا خمسه و خرقان سرزمین قومی آن ها است؟ در پروژه‌ی قوم سازی آقای شریعتمداری، قشقایی ها به دولتی خودمختار دست می یابند، امّا به ایلات خمسه‌ی فارس (اینالو، باصری، بهارلو، نفر و عرب)، دولتکی هم نمی رسد. سرنوشت مردم تالش که زبانشان با گیلانی ها یکی نیست، یا شهمیرزادی ها سنگسری ها که زبانی جز فارسی خراسانی دارند چیست؟ آیا به آن ها هم دولت خودمختاری خواهد رسید؟ راستی این است که بر این گونه قومی سازی بیمارگونه‌ی ایران، پایانی نخواهد بود.


 


 درکشوری که ۸۰% شهروندانش اینک در شهرها و به ویژه کلان شهرها می زیند، شهر مدرن از دیدگاه آقای شریعتمداری، شهری است که برجسته ترین برگ شناسنامه‌ی مردمی که درآن زندگی می کنند، تبار قومی و ایلی آن ها است. شهرآقای شریعتمداری، پیوندی با برداشت های پذیرفته شده‌ی جامعه شناسی مدرن ندارد؛ روستایی است بزرگ که مردمی با پیوندهای تاریخی ایلی، با یک دیگر در چالش و رو در رویی اند. این برداشت واپس مانده از یک جامعه شهری را شاید بتوان به نشست های نمایندگان خودبرانگیخته «اقوام» و برگزارکنندگان همایش های «ایران ناشناخته» فروخت و شادباشی از ایشان دریافت، امّا با هزارمن سُرمه و سرخاب هم نمی توان آن را بَزَک کرد و چهره ای مدرن و پیشرفته به آن داد. اگر آقای شریعتمداری، نیم نگاهی به چگونگی پیدایش شهرهای مدرن درجهان می افکندند، در می یافتند که به شهرآمدگان، دیر یا زود رخت کهن ایلی- قومی یا تیره و تباری یا روستایی خویش را به کنار می نهند و شناسنامه‌ی شهری تازه ای برپایه‌ی موقعیت اجتماعی نوین خویش دریافت می کنند. در همان آلمان که آقای شریعتمداری می زیند، میلیون ها ترک، یا باید همچنان کارگر ترک مهاجر از روستاهای ترکیه بمانند و بیرون از فرهنگ و سامان شهری مدرن زندگی کنند، یا اگر به شهر مدرن پای نهادند، در یکی دو نسل، آلمانی های ترک تبار خواهند شد. درباره‌ی عرب و آفریقایی تباران فرانسه، هندی تباران بریتانیا و مکزیکی تباران ایالات متّحد نیز چنین است. در ایران نیز، شهر نشین ایرانی، می تواند از هر تبار و پیشینه ای برخاسته باشد، امّا، تبار و پیشینه‌ی ایلی یا اتنیکی او، یکی از برگ های شناسنامه‌ی هویّـتش خواهد بود و نه همه‌ی آن. میلیون ها ایرانی هم که به ده ها کشور جهان کوچیده اند، پس از یکی دونسل، ایرانی تباران کشوری که درآن می زیند خواهد شد و بسیاری از آنان، از راه ازدواج با غیرایرانیان، فرزندانی با تبار کمرنگ تر ایرانی به جای خواهند نهاد. این زیبایی جامعه‌ی بشری مدرن است و نه ستم بر گروهی از مردم.


 


ایران آقای شریعتمداری، ایرانی نیست که مردمانش در درازای سال ها کوچ، آمیزش خانوادگی، پیشرفت، شهرنشینی، بازرگانی، گسترش آموزش دانشگاهی، فناوری و سرانجام، پیوستن به دنیای تولید صنعتی و فراصنعتی، در سودای یافتن ساختارهای سیاسی مدرن و دموکراتیک و برای گذر از تنگنای میان واپس ماندگی و دنیای پیشرفته، در چالش و کوشش اند؛ ایرانی نیست که  شهروندانش برای رهایی از گذشته‌ی ایلیاتی و درگیری های حیدری- نعمتی و برتری جویی های دینی و تیره و تباری، در تکاپو و تلاش اند. ایران آقای شریعتمداری، ایرانی است که برجسته ترین دلمشغولی شهروندانش، یافتن پیوندهای قومی خویش و شناسایی مرزهای سکونت قوم و ایل و طایفه‌ی شان در سده های گذشته است. ایران آقای شریعتمداری که ایرانی عشیره ای و ایلیاتی است، خویشاوندی دوری هم با ایران امروزی ندارد.


 


درنگی کرده و به تاریخ بنگریم. در پروژه ی قومی سازی آقای شریعتمداری، واژه‌ی ایالت به جای استان نشانده شده که گواهی است از نگاه ایلیاتی و پیش مدرن ایشان به سامان بندی ایران. واژه هایی مانند ایالت و ولایت، هزار سال پیش به فرهنگ ایران راه یافت و درآغاز، مفاهیمی شناور بود. بیهقی، جوینی، حمدالله مستوفی، رشیدالدّین فضل الله و دیگرتاریخ نویسان برجسته‌ی پیش از دوران صفوی، ایالت و ولایت را گاه برابر یک سرزمین کلان دانسته و گاه بخش کوچکی از یک سرزمین را ولایت خوانده اند. ایالت و ولایت از دوران صفوی به این سو، برداشتی رسمی شد. در تذکرة الملوک که بهترین سند دست اول از ساختاراداری دوران صفوی است، ایران صفوی به ایالات و ولایات تقسیم شده بود و همین نگاه ولایتی- ایالتی، به دوران قاجار کشیده شد و به قانون اساسی مشروطه هم راه یافت. در آستانه‌ی مشروطه که ایران هنوز سرزمین محروسه‌ی (پاسداری شده) خاندان قاجار بود، شاه قاجار، حکومت ایالات و والی گری ولایات را به شاهزادگان قاجار و اشراف ایل های دیگر می فروخت. ناگفته پیدا است که در گیرودار فراهم ساختن قانون اساسی و متمّم های آن، زبان سیاسی ایران پیش مدرن که تقسیم کشور به ایالات و ولایات بود، در اندیشه‌ی نویسندگان متمّم قانون اساسی و نیز در «قانون تشکیلات ایالات و ولایات» در ۴۳۳ مادّه و ۲٦ مادّه‌ی پیوست در مجلس اول به تاریخ ۱٧ آذرماه ۱۲۸٦، بازتاب یافت. اگر آقای شریعتمداری نیم نگاهی به آن قانون می افکندند، در می یافتند که نخبگان قانون گرای ایران ۱۰٦ سال پیش، نگاهی مدرن تراز ایشان به ایالات و ولایت داشتند و بهایی به آرایش قومی و ایلی این ایالت و ولایت ها که از تاریخ به ایشان رسیده بود، نمیدادند. قانون انجمن ایالتی و ولایتی هم که در ۱۲۲ مادّه در ۸ خرداد همان سال در مجلس اول مشروطه پذیرفته شد، درباره‌ی «انجمن» های ایالتی و ولایتی بود و نه واگذاری «حقوق حقّه» به اقوام! بسیاری از نخبگان قانون نویس هم یا آذربایجانی بودند و یا قاجار تبار. دگرگون ساختن واژه‌ی ایالت و ولایت به استان ها نیز، گام درستی بود برای گسست ازآن پیشینه‌ی هزارساله‌ی ایلیاتی ساختار فرمانروایی ایران.


 


شوربختا که سده ای دیرتر، آقای شریعتمداری پرورش یافته در فرهنگ غرب، به سودای بازگرداندن ایران به ولایت و ایالت دوران صفوی و قاجار افتاده و از ایالات سیزده گانه‌ی قومی سخن می گوید. پیشتر گفتم که گوهر بنای ایران مدرن، گذر از پیشینه‌ی ایلیاتی فرمانروایی بود. فتح تهران به دست مجاهدین و تفنگ چیان قفقازی، آذربایجانی، گیلانی و بختیاری هم، نشان و نماد چیرگی آن «اقوام» یا دسته های ایلی بر تهران نبود و روزنامه های آن زمان، آن ها را «نیروی نجات بخش ملّی» خواندند نه نیروهای مسلح اقوام! دیری نپایید که محمّدعلی شاه وبرادرانش، با پشتیبانی روس ها، برای واژگون ساختن مشروطه شورش کردند و گروهی از ترکمانان و چند ایل کرد نیز به آن ها پیوستند. هنگامی که نیروهای دولتی همراه با جنگجویان بختیاری، آذربایجانی و گیلانی و دیگران به جنگ با آن ها شتافتند، کسی را باور این نبود که فارس و بختیاری و آذربایجانی به جنگ با ترکمانان و کردان رفته اند. همه را باور این بود که نیروهای ملّی مشروطه خواه به جنگ با هواداران بازگشت خودکامگی برخاسته اند تا از دولت ملّی نوپای ایران مدرن پاسداری کنند. 


 


آقای شریعتمداری، به همین ولایت سازی قومی مهندسی شده‌ی خود هم وفادار نیست. هرآینه منطق قوم پرستانه آقای شریعتمداری دراین باشد که سامان اداری ایران را برپایه‌ی «حوزه سکونت اقوام گوناگون در پهنه‌ی کشور ایران» و یا «سامان یابی اقوام» تجدید تعریف کنند، که کرده اند، چرا در کنار ایالت  های آذربایجان، کردستان، لرستان، مازندران و گیلان، ایالتی هم به نام «ایالت غرب» ساخته اند که استان قزوین و استان همدان امروزی را دربر می گیرد؟ مگرما قوم یا ایلی به نام «قوم غرب» داشته ایم که اینک باید ایالتی را به نام ایالت غرب بخوانیم؟ راستی این است که دراین جا، آقای شریعتمداری در ترک خواندن قزوین و یا کرد خواندن همدان گرفتار شده و از روزه‌ی شک دار پرهیز کرده و ایالتی ساختگی و بی پایه به نام «ایالت غرب» ساخته است!


 


آقای شریعتمداری، پروژه‌ی قوم سازی و قوم گردانی ایران را از این هم فراتر برده و در سودای «سامان یابی اقوام»، بخش بزرگی از ایران را در ایالت های فارس مرکزی و فارس جنوبی گنجانده است. فارس مرکزی، استان های سمنان، مرکزی، قم، اصفهان و یزد را در بر می گیرد که بی گمان، از دیدگاه قوم شناسانه و تاریخ دانی آقای شریعتمداری،همگی بخشی از قومی بوده اند که اینک مهندس قومی ما، آن گمگشتگان در استان های پیشین را به یک دیگر پیوند داده و مرید را به مراد رسانده و تشنگان قوم فارس مرکزی را از سرچشمه قومی خویش سیراب کرده است. ناگفته پیدا است که در ایالت فارس جنوبی هم، مردم استان های کرمان، یزد و فارس امروزی، بنا است جملگی از یک قوم و تبار باشند و اگر کرمانی و یزدی و شیرازی ها از این هم تباری هم قومی خویش آگاهی نداشته باشند، بدا به حال ایشان! آقای شریعتمداری، به سان دیگرقوم گرایان ایران و پشتیبانان خارجی این اندیشه ها، بنیاد داوری خویش را بر چندگونگی زبانی  استوار می کند و با این حال، خراسان را که پایگاه بازگشت زبان  فارسی دری بوده، در یک ایالت قومی می نشاند و بخش های دیگری از «فارسستان» خود ساخته را به فارس شمالی و جنوبی بخش می کند. اگر مهندسی آقای شریعتمداری بر پایه‌ی سامان قومی سده های پیشین است، پس از چه رو است که در پروژه «سامان یابی اقوام»، فارس زبانان یا قوم ساختگی فارس، در چهار ایالت پراکنده شده اند؟


 


دراین قوم سازی، ایالتی هم به نام ایالت ساحلی پدیدار شده که دامنه‌ی آن از مرز غربی خوزستان تا بوشهر و بندر عباس و میناب و مرز ایالت بلوچستان گسترده است. دانشمند قوم شناس ما، یک برگ کاغذ هم نتواند نوشت که پیوند قومی مردم بهمنشیر، بندر گناوه، برازجان، بندر لنگه، خورموج، بندر کنگان، بستک، بندر عبّاس، میناب و قشم چیست و تاریخ چنین پیوندی را ایشان در کجا خوانده و از کدام دانشمندی شنیده اند! چرا کازرونی ها، بخشی از ایالت قومی فارس جنوب اند و برازجانی ها که تاریخی در هم پیوسته با آن ها دارند، بخشی از ایالت قومی ساحلی؟


 


آقای شریعتمداری، می پذیرند که «مشکل اساسی برای عملی شدن چنین طرحی وجود شهرهای همجوار ایالات قومی با ترکیب جمعیتی دو یا چند قومی است که مساله‌ی الحاق این شهرها را به هر یک از ایالات قومی مواجه بامشکل نموده و احتمال تنش‌های جدی بین اقوام را ایجاد می‌نماید.» ایشان می افزایند که «راه حل متمدنانه‌ی این مشکل به پیشنهاد من دراین طرح، یک رفراندم آزاد بر مبنای رای اکثریت ساکنین آن شهر و یا شهرستان می‌باشد». به زبانی دیگر، پس از چندپاره کردن ایران به ایالت های قومی، اینک نوبت برانگیختن درگیری های قومی در شهرهایی مانند اورومیه، میاندوآب، سقّز و بانه است. فردا است که مردم شاهین دژ، بر سر ترک بودن و سایین قالا خواندن آن با همشهریان کرد که شمارشان رو به افزایش است، درگیر شوند و یا فلان روستای استان آذربایجان غربی که کرد نشین است، رای به پیوستن ولایتی را بدهد که نود کیلومتر از مرزهای آن به دور است؛ یا روستاییان ترک زبان بوکان، خواهان پیوستن به ایالت آذربایجان شوند؛ یا بخشی از روستاهای ترک زبان قوچان در یک رفراندوم به ایالت آذربایجان که در آن سوی کشور است بپیوندند؛ یا آن بخش هایی از بجنورد، شیروان، کلات نادری و اسفراین که ساکنانش به گویشی از کردی کرمانجی سخن می گویند، خواهان پیوستن به ایالت کردستان شوند. آقای شریعتمداری، راهکاری را پیشنهاد می کنند که پیامد آن، برانگیخته شدن ستیز قومی است و نه کاهش آن.


 


تا این جا می توان گفت که آقای شریعتمداری، تنها به مهندسی قومی آب بنیاد برخاسته اند و نگاهشان، دستکم دویست سال کهنه و پوسیده است. امّا هنگامی که به دوپاره کردن خوزستان و عربستان خواندن بخش از آن می پردازند، دیگر سخن از کهنگی و پوسیدگی اندیشه در میان نیست. سخن از درگیرشدن در بازی سیاست های بیگانه است. اگرچه آقای شریعتمداری در این نوشته، سخنی از پیشینه‌ی عربستان خواندن بخشی از خوزستان به میان نیاورده اند، دیگر قوم گرایانی که با اندیشه ی ایشان همسویند، در این باره گفته ونوشته اند که  تا پیش از برانداختن شیخ خزعل که با کشتن خاندان و گروه گسترده ای از یاران برادرش بر بخشی از خوزستان دست یافته بود، خوزستانی در کار نبوده واین سرزمین را عربستان می خوانده اند. اسناد دوره قاجار را هم گواه می گیرند و می افزایند که این خوزستان سازی، بخشی از ناسیونالیسم مقتدرانه رضاشاهی بوده و این نام  را ناسیونالیست های فارس و فرهنگستانی به سرزمینی که از الست نامش عربستان بوده، نهاده اند.


 


راستی این است که این تاریخ سازی برای عربستان خواندن خوزستان، پیشتر دست پخت مستعمره چی های دولت فخیمه‌ی بریتانیا بود و اینک سالیانی است که سوداگران جداساختن خوزستان از ایران، آن را به کار می گیرند. همان هایی که از «الاحواز» سخن می گویند و خلیج فارس را خلیج عربی می خوانند. بگذریم که در سدها نوشتار تاریخی و از جمله نوشتارهای جغرافی دانان عرب، واژه و نامی از الاحواز نمی یابیم؛ همه جا از شهر یا سرزمین «اهواز» سخن درمیان است. واژه ی خوزستان را هم رضاشاه نساخت. نام تاریخی هزار و اندی ساله ی این سرزمین بود و اشاره ای است به سرزمین تاریخی مردم خوز که زبان شان یکی از پنج زبان دولت ساسانی بود. این راهم نظامی گنجه ای (گنجوی) به سفارش رضاشاه نسروده که:


به نازی، قلب ترکستان دریده                  به بوسی، دخل خوزستان خریده


نظامی که بارها از خوزستان سخن گفته، می دانسته که باید ولایتی به نام خوزستان درمیان بوده باشد که «دخلی» از آن به دولت مرکزی برسد تا که او، به بوسه ای از زیبارویی، آن دخل را واگذار کند.


 


افزون بر صورت الارض عربی ابن حوقل در نیمه‌ی نخست سده‌ی چهارم که نقشه ای با نام «صورت خوزستان» در آن می توان یافت و حدودالعالم من المشرق الی مغرب فارسی ابن فریغون در همان سده که می نویسد «اهواز شهری است خرّم و اندر خوزستان نیست از این خرّم تر» و «شوش شهری است توانگر و جای بازرگانان و بارکده‌ی خوزستان است»، از بیش از هفتاد نوشتار تاریخی - جغرافیایی فارسی و عربی می توان نام برد که این بخش تاریخی سرزمین ایران را خوزستان و اهواز خوانده اند: مقدّسی در احسن التقاسیم فی معرکة الاقالیم، استخری در مسالک و الممالک، مسعودی در مُروج الذَهَب، محمّدبن طوسی در عجایب المخلوقات، ابودلف در الرساله الثانیه، عطاملک جوینی در جهانگشای جوینی، یاقوت حموی در معجم البلدان، حمدالله مستوفی در نزهت القلوب و در تاریخ گزیده، قزوینی در آثارالبلاد و اخبارالعباد، محمدبن جریر طبری در تاریخ طبری، محمّدبن عبدالجبار در تاریخ یمینی، ابوالحسن مسعودی در التنبیه و الاشراف، راوندی در راحة الصدور و آیة السرور، ابن اثیر در الکامل فی التّاریخ، محمّدبن طقطقی در تاریخ فخری، رشیدالدّین فضل الله در جامع التواریخ و ده ها کتاب دیگر.


 


درست است که پس از کوچ گروهی از عشایر شیعی از دوب، ثبق، واسط، نازور و جزایر عراق به همراه شیخ محمّد مشعشعی به خوزستان، رفته رفته آن بخش هایی از خوزستان که نشیمن گاه آن عشایر بود، از سوی فارسی زبانان، عربستان یا سرزمین زندگی عرب ها خوانده شد و درست است که در سال های پایانی قاجار که حکومت مرکزی ناتوان بود، خزعل، معزّالسلطنه، سردار اقدس و امیرنویان (سپهسالار) گردید و مظفرالدّین شاه، فرمان حکومت «عربستان» را به نام او نوشت. امّا این بخشی از تاریخ ناتوانی های ایران است که ازدست دادن قفقاز و بخش های بزرگی از خراسان و دوپاره شدن بلوچستان، جلوه های دردناک دیگری از آن است. آقای شریعتمداری، شاید به پیروی از نویسنده‌ی فارسنامه ناصری که پسوند عجم را در پی عربستان می آورد، واژه ایران را پسوند استان خودمختارعربستان کرده اند تا نشان دهند که ایشان، همچنان به ایرانی بودن این بخش از خوزستان می اندیشند. شاید هم کسانی بگویند و بنویسند که چه گرفتاری در عربستان خواندن بخشی یا همه خوزستان است و چرا باید بر خوزستان بودن این سرزمین و خلیج فارس بودن دریایی که در جنوب ایران است پافشرد؟


 


پاسخ این است که چنین نام گذاری هایی، بیرون از سپهر سیاست و کشورداری و به دور از انگیزه های سیاسی نیست. سخن بر سر نام خوزستان و یا وانامیدن بخشی ازآن، یک گفت و گوی پژوهش گرانه و آکادمیک در فلان دانشگاه و بهمان کانون پژوهشی نیست؛ بخشی از بازی کلان سیاسی درباره‌ی آینده‌ی ایران است. هنگامی که دوسال پیش، آقای شریعتمداری پذیرفتند در کنفرانسی در هامبورگ با نام «سرنوشت آذربایجان جنوبی» شرکت کنند و اینک به چرخش خامه ای، بخشی از خاک ایران را «استان خودمختار عربستان» می خوانند، ایشان چه بخواهند و چه نخواهند، به کارزاری سیاسی وارد شده اند که پایان دادن به ایران کنونی و از میان بردن تمامیّت ارضی آن را دنبال می کند. در کارزار سیاسی که اینک در جریان است، عربستان خواندن بخشی و یا همه‌ی خوزستان، یا دگرگون کردن نام خلیج فارس، بار سیاسی و تاریخی درهم پیوسته با منافع ملّی ایران یافته است. این چنین رفتاری، یک گفت و گوی روشنفکرانه درباره ریشه و تاریخ نام فلان روستا و بهمان شهر نیست. این ها بخشی از یک تهاجم سازمان یافته برای از هم دریدن یک کشور است که شوربختا آقای شریعتمداری، خواسته و ناخواسته به آن پیوسته است. ایشان نیک می دانند که نام ها، بارتاریخی و سیاسی دارند و از همین رو و به درستی نخواهند پذیرفت که نام ایشان از حسن شریعتمداری به حسن تبریزی دگرگون شود؛ چرا که آن نام شریعتمداری، ایشان را به سنّت پدرشان، آیت الله سیّد کاظم شریعتمداری پیوند می دهد.


 


************


راهکار پیشنهادی آقای شریعتمداری، راهکاری واپسگرا و نادرست است که گفتمان امروز ایران را از گذر به سوی دموکراسی و حکومت غیردینی، به بیراهه‌ی بنای ایالات متّحد قومی ایران و سرانجام چندپارگی کشورما می کشاند؛ نسخه ای است کهن تر از ایران دوران مشروطه  که نه در هیچ کجای جهان آزمون شده و نه خویشاوندی دوری با اندیشه و راهکارهای دنیای مدرن دارد.


 


محمدامینی


اردیبهشت ۱۳٩۲


 


 


مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع:


بنیاد آینده‌نگری ایران



سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ / Tuesday 3rd December 2024

ستون آزاد

+ جهانِ پس از جنگ غزه  رضا علوی

+ آیا اسراییل بر نفت و گازغزه چیره خواهد شد ؟ رضا علوی

+ توتالیتریسم چیست؟ حسین مولا

+ گفتگو بارد هوش مصنوعی با حسین مولا حسین مولا

+ تفاوت مبارزه جوانان در زمان حکومت شاه ایران برای آزادی و دمکراسی با مبارزه جوانان کنونی برای آزادی و دمکراسی علیه جمهوری اسلامی چیست؟ گفتگو حسین مولا با بارد بزرگترین هوش مصنوعی گوگل

+ دو حادثه مهم  رضا علوی

+ جوانانیکه در جنبش زن زندگی آزادی شرکت کردن در چه سنینی بودند؟ Bard هوش مصنوعی

+ خود آموز دیکتاتورها رندال وود کارمینه دولوکا

+ موانع توسعه دموکراسی در خاورمیانه  دکتر امیر ساجدي

+ راز یک کشتار  رضا علوی

+ آیا غول خفته بیدار می شود ؟  رضا علوی

+ ریزش مداحان در این عاشورا رضا علوی

+ رهبر نقاب دار!  رضا علوی

+ بخش سوم : "لاریجانی ها " ؛ مردانی برای تمام فصول رضا علوی

+ حقوق زنان - کانون درگیری. فرهاد یزدی

+ آمریکا ؛ به کجا چنین شتابان ؟ رضا علوی

+ جهان و ایران در آغاز سال نو خورشیدی. فرهاد یزدی

+ نبرد برای نامزدی  رضا علوی

+ . 

+ ایران لیبرال فرهاد یزدی

+ روز جهانی زنان گرامی باد  گیتی پورفاضل

+ سالروز حمله روسیه به اوکراین فرهاد یزدی

+ کالبد شکافی" پرویز ثابتی" رضا علوی

+ سقوط محسن رنانی

+ فشار برملت ایران از دو سو. فرهاد یزدی

+ نشست واشنگتن – تلاش در راه ذلیل کردن جنبش ملی ایران فرهاد یزدی

+ الگوی روسی چپاول اموال ملی فرهاد یزدی

+ امنیت ملی – بخش دوم فرهاد یزدی

+ امنیت ملی در دهه سوم سده بیست و یکم فرهاد یزدی

+ آیا روسیه، جمهوری اسلامی را به عنوان متحد استراتژیک خود محسوب می کند؟ رضا علوی

+ منافع ملی و استقلال فرهاد یزدی

+ نقش "طنز" و شعار های "کاف دار" در جنبش انقلابی ایران رضا علوی

+ قشر میانه ایران مهرداد: یکی از همکاران سایت آینده نگر

+ دیگر چین به ایران اهمیت نمی‌دهد ! رضا علوی

+ نقش توازن قوا در جهان در خیزش ملی فرهاد یزدی

+ نیروهای مسلح در دو مقطع تاریخی فرهاد یزدی

+ تراژدی جمهوری اسلامی با مهسا امینی آغاز و با محسن شکاری پایان می‌یابد!  دکتر شیرزاد کلهری

+ دستاوردهای جنبش انقلابی ایران یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ از خیزش اجتماعی تا انقلاب سیاسی فرهاد یزدی

+ پایان کار رژیم، تکیه بر عصای سلیمان شیرزاد کلهری

+ انقلاب سیاسی فرهاد یزدی

+ انقلاب مدرن ایران شیرزاد کلهری

+ ادامه خیزش اجتماعی – سیاسی ایران فرهاد یزدی

+ بیانیه شماره ۱ لیدرهای میدانی  لیدرهای میدانی

+ خیزش اجتماعی نسل جوان ایران فرهاد یزدی

+ اولویت پاسداری از یک پارچگی سرزمینی ایران فرهاد یزدی

+ با کمال تاسف و تاثر از در گذشت دوست نازنین مان محمد امینی .

+ اعتراضات مردم و راهکار های روی میز حکومت یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ تعلل نیروهای مسلح فرهاد یزدی

+ آینده در کوتاه مدت فرهاد یزدی

+ سپاه پاسداران و نجات ایران فرهاد یزدی

+ رسالت انسان در برابر آزادی سعیده امین‌زاده

+ ایران – روسیه - اوکراین فرهاد یزدی

+ نیاز به زمان فرهاد یزدی

+ مبارزه مدنی و چرائی آن کیومرث صابغی

+ دو بازنده – یک برنده. فرهاد یزدی

+ نظام سیاسی در ایران آینده فرهاد یزدی

+ آیا بایدن در انتخابات ۲۰۲۴ کاندید خواهد شد ؟ رضا علوی

+ اسطوره سیاسی از دموکراسی آمریکا تا اقتدار گرائی چین پرفسورجیم دیتو

+ اسطوره جدید و آینده سیاسی عربستان سعودی -

+ فرمان فرمایی روسیه بر نظام اسلامی فرهاد یزدی

+ دگرگونی قدرت در کانون نظام فرهاد یزدی

+ برجام در تاریکی رضا علوی

+ برای مام زمین در روز زمین فرهاد یگانه‌

+ تکرار تاریخ، نابودی محتوم دیکتاتورهای بزرگ به دست خودشان است فرهاد یگانه‌

+ چرا رابطه کشورهای غربی و روسیه پس از پایان جنگ سرد، به چنین کابوسی برای اردوگاه کشورهای غربی ختم شد؟ فرهاد یگانه‌

+ تاثیر جنگ اوکراین فرهاد یزدی

+ نوروزتان مبارک .

+ چیرگی «جبهه موافقت» بر «جبهه مقاومت» رضا علوی

+ نخبه گان یا پخمه گان در حکومت اسلامی  رضا علوی

+ رویا یا کابوس ؟ رضا علوی

+ خودکامگی  تیموتی اسنایدر

+ نگاهی بر موقعیت ایران در منطقه فرهاد یزدی

+ در باره انتخابات ۱۴۰۰ مجید / ایران

+ حسن هم از میان ما رفت گروهی از یاران دیروز، امروز و فردای حسن

+ در باره ظریف ... و میدان  مجید / ایران

+ نظام اسلامی و اردوی خاور بر علیه باختر فرهاد یزدی

+ چرا سازمانهای اطلاعا تی معتقدند که آینده جهان تیره و تار است ترجمه: کیومرث صابغی

+ تضمین حداقل درآمد یکسان برای تمام شهروندان. فرهاد طالع

+ قرار داد ۲۵ ساله ؛ ماندگاری حکومت یا ترکمانچای ؟ رضا علوی

+ سخنی با آقای مهاجرانی. محمد امینی

+ مذاکره غرب با نظام اسلامی فرهاد یزدی

+ هنر فاشیست نبودن ترجمه ناصر فکوهی

+ با ناسيوناليسم راه به جايي نمي‌بريم عظيم محمودآبادي

+ در آستانه چهل و دومین سالگرد انقلاب فرهادی یزدی

+ روز سياه  رضا علوي

+ مصباح یزدی ؛ معمار خشونت مقدس و طرا ح "کادرسازی " رضا علوی

+ حمله به ایران و یا حزب الله؟ فرهاد یزدی

+ تهدید از سوی قفقاز فرهاد یزدی

+ بهار آن سال و «بهار هر سال...» محسن یلفانی

+ بحران امنیتی و حکومت نظامیان فرهاد یزدی

+ جستجوی کار در ایران امروز 

+ سیاست دولت نوین آمریکا در منطقه فرهاد یزدی

+ اوباما برجام را آورد و ترامپ آنرا پاره کرد- چرا؟ مجید / ایران

+ ارزش های اندیشه های دکتر فاطمی  رضا علوی

+ مرگ نهائی رژیم  فرهاد یزدی

+ آتش افروزی در قفقاذ فرهاد یزدی

+ اندیشه چپ ، خادم غرب مهندس صلاح الدین همایون

+ تنگ تر شدن حلقه فشار فرهاد یزدی

+ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و اثر آن بر نظام اسلامی فرهاد یزدی



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995