Iranian Futurist
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
محیط زیست
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


بنیان‌های نابرابری اجتماعی

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[2018-06-06]   [ دکتر محسن رنانی]

ترجمه‌های توسعه, توسعه اجتماعی, توسعه اقتصادی 1 دیدگاه

نظریه‌های علمی جدید همواره در ایجاد فهم دقیق از خودشان و فراگیر نمودن یک فهم مشترک، هم در میان جامعه‌ی علمی و هم در میان سایر لایه‌های جامعه با مشکل مواجه بوده‌اند. بخشی از این مشکل به علت پیچیدگی نظریه‌های علمی جدید، بخشی به علت عدم بلوغ آن‌ها و بخشی به علت ناتوانی عالمان آن علم بوده است. «اقتصاد نهادی» یا «نهادگرایی» یکی از نظریه‌ها یا مکاتب علم اقتصاد است، که با چنین معضلی روبه‌رو بوده ‌است. یعنی هم در دنیای خاستگاه آن، یعنی مجامع غربی، با تأخیر زیاد مورد فهم قرار گرفته ‌است و هم در ایران، محصولات آن که به فارسی ترجمه شده ‌است، دیریاب بوده‌ است. با این‌ حال اکنون که در بین دانشجویان و پژوهشگران ایرانی حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی نسبت به نهادگرایی استقبالی نسبی شکل گرفته ‌است، فهم دقیقی از این حوزه وجود ندارد و برداشت‌های بسیار متنوعی درباره‌ی آن رایج است. گرچه بخشی از این تنوع به ماهیت پرتنوع موضوعات نهادی بر‌می‌گردد،‌ بخش دیگری نیز به کم‌کاری اقتصاددانان نو‌گرای ایرانی باز می‌گردد. اکنون که در دنیا، دو دهه است که نهادگرایی نقش نسبتاً برجسته‌ای در حوزه‌ اقتصاد پیدا کرده ‌است و عالمان متعددی از آن برنده‌ جایزه‌ی نوبل شده‌اند، به نظر می‌رسد که آینده‌ دانش اقتصاد ازآنِ نهادگرایی باشد. بنابراین لازم است که برای فهم عمیق‌تر این دانش در ایران تلاش‌های گسترده‌تری رخ دهد.

مقاله «بنیان­‌های نابرابری اجتماعی» یکی از نوشته‌های کوتاه ولی مهمی است که توسط دو تن از نام‌آوران کنونی دانش توسعه نوشته شده است و می‌تواند با سادگی و روشنی تمام، عمق تأثیر عوامل نهادی بر عملکرد اقتصادی جوامع را به ما نشان دهد. آنچه این مقاله بیان می­کند این است که در طول تاریخ قابلیت ارث­بری در هر جامعه­‌ای توسط نهادهای آن جامعه تعیین شده است. برخی جوامع این قابلیت را محدود و برخی دیگر آن را تضمین کرده‌­اند، این امر می­تواند علت مهمی برای به وجود آمدن نابرابری­‌های ثروت و رشد در بین این جوامع و درون خود آنها باشد. اکنون می‌خواهم در این مقدمه با استفاده از همین مثال ارث که در مقاله به آن اشاره شده است، اهمیت نقش نهادها در سرنوشت کشورمان و ضرورت اتخاذ رویکرد نهادی برای تحلیل مسائل کنونی جامعه و اقتصاد ایران را گوشزد کنم.

شاید ارث یکی از بهترین نهاد‌هایی باشد که به علت وجود آن در همه‌ جوامع بتوان از آن برای توضیح دادن برخی از تحولات و عملکردهای اقتصادی جوامع، بهره جست. برای مثال قانون ارث در آمریکا و ایران، کاملاً متفاوت است. در آمریکا قانون ارث در عموم ایالت‌های آمریکا تحت سیستم حقوق عرفی (کامن لا) قرار دارد. در این سیستم، کل ارث فرد کاملاً بر اساس وصیت او تخصیص می‌یابد و در شرایطی که متوفی وصیت نکرده باشد دادگاه برای اموال تصمیم می‌گیرد. در این موارد هم معمولاً دادگاه برای فرزندان بالای ۱۸ سال سهمی در نظر نمی‌گیرد و معمولاً بخش اعظم ارث را به همسر فرد می‌دهد. در حالی که در ایران مطابق حقوق اسلامی، ثروت فرد متوفی بعد از مرگ او بین همسر و فرزندانش تقسیم می‌شود و حتی وقتی فرد وصیت می‌کند، حداکثر درباره یک سوم اموالش می‌تواند تصمیم بگیرد. اکنون ببینیم همین تفاوت، چه پیامدهای عظیمی برای عملکرد اقتصادی کشور دارد و چگونه سایر نهادها می‌توانند این پیامدها را تشدید یا تضعیف کنند.

خیلی ساده در آمریکا قانون ارث باعث شده‌ است که ثروت ثروتمندان بزرگ پس از مرگشان همچنان بتواند مجتمع و متمرکز بماند و فرد بتواند برای کل ثروتی که به میراث می‌گذارد تصمیم بگیرد یا در صورت عدم وصیت متوفی، کل ثروت او با حکم دادگاه به همسر او منتقل شود یا مدیریت آن به یک نهاد اجتماعی (مثل یک مؤسسه خیریه یا …) منتقل شود. بنابراین یک زمین‌دار بزرگ یا یک کارخانه‌دار بزرگ در آمریکا بعد‌ از مرگ، ثروتش الزاماً بین فرزندان تقسیم نمی‌شود، و اگر فعالیت اقتصادی‌ بزرگ مقیاسی داشته است مالکیت و مدیریت آن به صورتی که خودش در وصیت‌نامه پیش‌بینی کرده است، ادامه می‌یابد. این قانون دست کم تضمین می‌کند که بسیاری از سرمایه‌‌گذاری‌ها و فعالیت‌های اقتصادی بزرگ مقیاس، همچنان پس از مرگ مالک آنها، ادامه یابد و به دست واراثان تقسیم و نابود نشود. بنابراین، نهاد ارث در آمریکا نقش برجسته‌ای در کاهش شکاف طبقاتی بین نسلی (که از طریق تقسیم اموال ثروتمندان پس از مرگ آنها رخ می‌دهد) ندارد و در عوض نقش مهمی در تداوم فعالیت‌های اقتصادی بزرگ مقیاس و تداوم فعالیت‌هایی دارد که مالکان آنها به عنوان یک رسالت یا آرمان یا آرزو آنها را دنبال کرده‌اند و به نتیجه رسانده­‌اند و اکنون بیم آن می­رود که با مرگشان، توسط فرزندانشان متوقف یا منحرف یا تضعیف شود. بسیاری از دانشگاه­‌های تراز اول آمریکا نیز با همین اموالی که ثروتمندان بزرگ وصیت کرده‌اند تأسیس شده‌‌اند یا فعالیت می‌کنند. البته در تاریخ ایران نیز نهاد وقف به صورت محدود همین نقش را بازی کرده است.

در ایران اما داستان ارث به‌گونه‌ی دیگری بوده است. قانون ارث در ایران با تقسیم ثروت بازمانده از متوفی بین همسر و فرزندان او البته یک نقش کاهش دهنده‌ی شکاف طبقاتی و اجتماعیِ بینِ نسلی را بازی کرده است. یعنی با تقسیم ثروت هر ثروتمند بین فرزندان او،‌ فاصله اقتصادی میراث‌‌بران او با متوسط جامعه، کمتر از فاصله اقتصادی خود متوفی با متوسط جامعه می‌شود. بنابراین با هر بار تقسیم ثروت بین نوادگان بعدی، موقعیت آنها به سوی سطح متوسط جامعه حرکت می‌کند و بنابراین نهاد ارث به صورت بین نسلی نقش کاهش دهنده‌ی شکاف طبقاتی را بازی می‌کند.

البته نقش بهبود‌گرِ شکافِ طبقاتی و اجتماعیِ قانون ارث تا قبل از اصلاحات ارضی، دست کم در مناطق روستایی، یعنی بخش اعظم جمعیت کشور، چندان بالا نبود. به علت آنکه بخش اعظم اقتصاد ایران کشاورزی بود و بخش اعظم زمین‌های کشاورزی در دست ملاکان بزرگ بود، و معمولاً مالکیت ملاکان بزرگ به صورت خانوادگی منتقل می‌شد‌ و پس از مرگ آنان به قطعات کوچک تقسیم نمی‌شد؛ یعنی مالکیت به صورت خانوادگی منتقل می‌شد و با مدیریت فرد ارشد خانواده (خان) اداره می شد. با این حال دست کم در مناطق شهری ایران و در نیم قرن اخیر در کل کشور، قانون ارث نقش تعدیل کننده‌ ثروت را بازی کرده ‌است.

اما دقت کنیم که قانون ارث در ایران اگرچه بهبود دهنده­‌ی شکاف بین نسلی توزیع ثروت است، یکی از عوامل مهم آسیب‌زا برای شکل‌گیری فعالیت‌های اقتصادی بزرگ مقیاس نیز هست. وقتی که ثروت تقسیم می‌شود، یعنی یک انباشت‌ بزرگ سرمایه که به هر علتی در نسل گذشته شکل گرفته است در نسل بعد به ثروت‌های کوچک تقسیم می‌شود و بنابراین سرمایه‌های بزرگ در گذر از یک نسل به نسل بعدی تقسیم می‌شود؛ و بدین‌ترتیب نسل بعدی دوباره باید برای انباشت، از صفر شروع کند، یعنی انباشت‌های حاصل از سرمایه‌گذاری­های نسل قبلی به صورت «سرمایه» به نسل بعد منتقل نمی شود بلکه به «ثروت» یا «دارایی» تبدیل می شود.[i]

پس قانون ارث به شکلی که در ایران وجود دارد از یک سو به صورت بین نسلی کاهنده شکاف طبقاتی است و از سوی دیگر مخرب سرمایه‌های کلان انباشت شده در هر نسل است و با خُرد کردن آن سرمایه‌ها، آنها را از بخش تولید به بخش مصرف منتقل می‌کند. مثل زمین کشاورزی که بین فرزندان تقسیم شده و به فروش می‌رود یا کارخانه‌ای که پس از فوت مالک، توسط فرزندان حراج و تقسیم می‌شود. با این حال علی‌رغم عملکرد نامناسب قانون ارث برای انباشت سرمایه در ایران، نتیجه می‌توانست با عملکرد نهادهای دیگر تعدیل شود.

بورس‌ها،‌ بازارهای مالی و شرکت‌های سهامی، نهادهای اقتصادی هستند، که در غرب، چند صد سال سابقه دارند. کارکرد این نهاد‌ها چیست؟ کارکرد آن‌ها تجمیع سرمایه‌های خُرد و قرار دادن این سرمایه‌های خُرد در خدمت تولید می‌باشد. خانواده‌ها سرمایه‌ی‌ اندکشان را یا به نهادهای مالی می‌سپارند یا در بازار بورس، سهام می‌خرند و یا سهام شرکت‌های سهامی را خریداری می‌کنند یا خودشان با هم شرکت سهامی تشکیل می‌دهند و به این وسیله‌ سرمایه‌هایی که در جامعه به صورت خُرد در گردش است، دوباره تجمیع می‌شود و به خدمت سرمایه‌گذاری‌های بزرگ درمی‌آید. بنابراین اگر در آمریکا سرمایه‌های یک کارخانه‌دار بزرگ با وصیت خود او بین فرزندانش تقسیم شود و فرزندان، آن سرمایه‌ها را از حوزه تولید خارج کنند و به سمت مصرف ببرند، این سرمایه‌های پخش شده، دوباره از طریق سازوکار بالا (نهادهای مالی، شرکت‌های سهامی، بورس و …) به بخش تولید باز می‌گردد و امکان شکل‌گیری بنگاه­های بزرگ مقیاس را فراهم می‌آورد. در واقع به علت آنکه خانواده آمریکایی تجربه‌های موفق شرکت‌های سهامی را در اطراف خود دیده است و با این سازوکار آشناست به سرعت می‌تواند ثروتی که قرار است بین آن‌ها تقسیم شود را در قالب یک شرکت سهامی، مجتمع و متمرکز نگه‌ دارد و سهام آن را در بورس بفروشد یا هر کدام از فرزندان که سهم خود را خواست، می‌تواند سهام خود را به دیگران یا به غریبه‌ها بفروشد ولی شرکت را منحل نمی‌کنند و سرمایه‌‌های کلان تخریب نمی‌شود.

اما در ایران به علت اینکه مردم فاقد آمادگی ذهنی و عادت رفتاری برای پذیرش و همکاری با نهادهای مالی بوده‌اند،‌ و در مواردی هم با ممنوعیت فقهی مواجه بوده‌اند، سرمایه‌گذاری در نهادهای مالی سابقه تاریخی بلندی ندارد. بورس نیز در ایران به علل متعدد سیاسی و فرهنگی نتوانسته است تجربه موفقی در بسیج سرمایه‌های خرد برجای بگذارد. بنابراین سرمایه‌های خرد از طریق نهادهای مالی و بورس‌ها مجتمع نمی‌شده است (تجربه بانکداری جدید هم در ایران هم خیلی قدمت ندارد و هم با موانع فقهی روبه‌رو بوده است و هم عملکرد موفقی نداشته است). همچنین به علت آنکه فرهنگ مشارکت پایین بوده است و پذیرش «شریک» در فعالیت‌های اقتصادی به مفهوم از دست دادن قدرت کنترل اموال شخصی تلقی می‌شده است، شرکت‌های سهامی به ویژه شرکت‌های سهامی عام در ایران گسترش پیدا نکرده‌اند. حتی شرکت‌های سهامی خانوادگی نیز به عنوان یک قاعده در میان‌ خانواده‌ها رواج ندارد و پس از مرگ یک سرمایه‌دار، خانواده او به جای آنکه اموال فرد را در یک شرکت سهامی خانوادگی به کار گیرند، آن را تقسیم می‌کنند. بنابراین در ایران در برابر قانون تقسیم‌گرِ ارث، که سرمایه‌های کلان را متلاشی می‌کند، نهادهای قوی دیگری که تجمیع کننده‌ سرمایه‌های خُرد باشد، به وجود نیامده ‌است.

بنابراین قاعده‌ ارث در ایران، در عین حالی که ممکن است به صورت بین نسلی، عدالت‌آفرین باشد، منافع حاصل از انباشت سرمایه را از بین برده ‌است. در حالی که در مقابلِ آن نهادهای سرمایه آفرین و انباشت‌گر سرمایه به وجود نیامده‌ است و یا فرهنگ ایرانی نتوانسته ‌است آن نهادها را به طور جدی بپذیرد و به کار گیرد. در حالی که در آمریکا نه تنها قانون ارث به طول سامانه‌گون (سیستماتیک) سرمایه‌های کلان را تقسیم نمی‌کند بلکه به علت وجود نهادهای مالی مدرن، آن بخشی از میراث مردم که تقسیم می‌شود نیز دوباره با سازوکار دیگری به چرخه فعالیت اقتصادی بزرگ مقیاس باز‌می‌گردد.

بنابراین به دلیل این ساختار نهادی، قانونِ ارث در دو کشور ایران و آمریکا، عملکردی کاملاً متفاوت داشته‌ است. در یک کشور (آمریکا) این قانون، ویژگی مثبت کاهش شکاف‌های طبقاتی بین نسلی را ندارد اما در عوض ضایعه‌ی ناشی از‌ آن که همانا تخریب سرمایه‌های کلان باشد را نیز ندارد. ضمن آنکه در آن کشور نهادهای مالی نظیر بازار بورس، بانک و شرکت‌های سهامی نیز به عنوان سازوکار مکملی برای تجدید انباشت سرمایه‌ خُرد شده عمل می‌کند. درحالی که کشور دیگر (ایران) همین قانون ارث، گرچه ویژگی کاهش شکاف بین نسلی را داشته ‌است، همزمان موجب تجزیه منظم سرمایه‌های انباشت شده در هر نسل، هنگام انتقال به نسل بعد، شده است. در عین حال نهادهای مالی و اقتصادی جا افتاده (بازار سهام، بانک، شرکت‌های سرمایه‌گذاری و …) و الگوهای رفتاری تجربه‌ شده (شرکت‌های سهامی خانوادگی و…) در مقابل آن نبوده‌ است که ضایعه‌ تقسیم ثروت را جبران کند و سرمایه‌های خُرد شده‌ را تجمیع کند. بنابراین در ایران، فرهنگ ـ شامل سنت‌ها، اعتقادات و سایر الگوهای رفتاری ما ـ به‌طور سامانه‌گون، ضد مکانیزم انباشت سرمایه عمل کرده ‌است.

در نتیجه در یک کشور (آمریکا) با سرمایه‌گذاری‌های بزرگ مقیاس، بلند مدت و کلان روبرو هستیم که به طور بین نسلی تداوم می‌یابند و در کشوری دیگر (ایران) با سرمایه‌گذاری‌های خُرد، کوچک‌مقیاس‌ و بیشتر انفرادی و کوتاه مدت مواجه هستیم. طبیعی است که در چنان کشوری، چرخه‌ تولید ثروت با سرعت چند برابری نسبت به کشور ما عمل خواهد‌کرد. این یک پیامد نهادی و این نگاه، یک تحلیل نهادی است. وقتی می‌گوییم برای اصلاح اقتصاد نیازمند تحلیل نهادی هستیم، یعنی روی این گونه عملکردها تمرکز کنیم.

اکنون در رابطه با این مسئله چه راهبردی را باید در پیش گرفت؟ از دیدگاه نهادی، یا باید قانون ارث اصلاح شود و یا سازوکاری تعبیه و تدوین گردد که در کنار قانون تقسیم‌گرِ ارث، تجمیع‌گر سرمایه‌های خُرد باشد. به عنوان مثال با مکانیزم‌های تشویقی، تشکیل شرکت‌های سهامی خانوادگی تشویق شود یا افزایش تعداد سهامداران در شرکت‌های سهامی خاص و عام به عنوان یک امتیاز برای آن‌ها تلقی گردد و مثلا به آن‌ها معافیت مالیاتی تعلق گیرد. یا با معافیت‌ها یا تشویق‌های خاص، مشارکت افراد در بازار بورس و خرید سهام شرکت‌های سهامی افزایش یابد؛ تا به تدریج فرهنگ همکاری و مشارکت اقتصادی در بین خانوارهای ایرانی فراگیر شود و به تدریج سازوکار انباشت‌ سرمایه‌های خُرد نیز در اقتصاد ایران تقویت و نهادینه شود.

محسن رنانی
۳ اسفند ۱۳۹۶

پی‌نوشت:

[i]. من پیشتر تفاوت این سه را این گونه تعریف کرده­‌ام: «سرمایه»، اموالی است که با به کارگیری آن‌ها در سرمایه‌گذاری و تولید، از آنها ارزش‌های تازه خلق می‌کنیم. مثل اموالی که برای راه­اندازی یک کارخانه به کار گرفته می‌شود. «ثروت» اموالی است که از منافع آن بهره می بریم (مصرف می‌کنیم)، اما با آن ارزش تازه‌ای خلق نمی‌کنیم. مثل اتومبیلی که برای استفاده شخصی سوار می‌شویم یا خانه‌ای که در آن سکونت می‌کنیم. و «دارایی»‌ اموالی است که نه برای خلق ارزش‌های جدید در تولید به کار گرفته می‌شود و نه برای نیازهای کنونی از آن استفاده می شود، مثل خانه کلنگی به ارث رسیده‌ای که وارثان نه می‌توانند اکنون در آن سکونت کرده و از آن استفاده کنند و نه حاضرند با همکاری هم آن را نوسازی کنند یا بفروشند و در کار دیگری به کار بزنند.

مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع: 278


بنیاد آینده‌نگری ایران



پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ / Thursday 21st November 2024

دانش نو

+ ۹ نکته که باید درباره هوش مصنوعی بدانید bbv

+ مطالعه دانشگاه استنفورد: با تغییرات هوش مصنوعی انسان‌ها نگران موقعیت خود هستند یسنا امان‌پور

+ دستور کار انسانى جديد / مقالا ای از کتاب انسان خداگونه يووال نوح

+ پلورالیسم چیست؟ قیصر کللی

+ اعضای مصنوعی رباتیک نرم مبتنی بر میکروسیالات، به کمک بیماران دیابتی می‌آیند ´-

+ مهارت تصمیم‌گیری چیست؟ هرمز پوررستمی

+ هوش مصنوعی توزیعی و تجمیعی چیست؟ 

+ تاثیر ابزارهای هوشمند بر کنترل شیوع بیماری‌های فراگیر. 

+ موانع خلاقیت کدامند؟ هرمز پوررستمی

+ نیازی بدون پاسخ! نوآوری اجتماعی را وارد کنیم!  سعید قاسمی زاده تمر

+ مهارت بهتر است یا مدرک دانشگاهی حمیدرضا تائبی

+ علم و اخلاق در گفت‌وگو با دکتر موسی اکرمی؛ دکتر موسی اکرمی

+ مدیریت آینده نگر در ICT 

+ چرا هوش و مهارت، برای داشتن یک شغل کافی نیستند؟ هرمز پوررستمی

+ شرایط اجتماعی چگونه است؟ از منظر چند جامعه شناس ساناز عباس زاده

+ بازگشت به دنیای هنرهای دیجیتال  مهدی صنعت‌جو

+ 2019 

+ مشتری رسانه است فرنود حسنی

+ چه چیزی ترقی بشریت را توجیه می‎کند؟1 یووال نوح هراری

+ تغییر پرشتاب الگو‌های سنتی را منسوخ خواهند کرد 

+ مهارت های مورد نیاز انسان آینده 

+ بازگشت به دوران دولت-شهر برگردان: سپیده جدیری

+ انسان آینده، تسخیر سیر تکامل به دست بشر 

+ نویسنده «انسان خردمند» از کتاب تازه خود گفت  یووال نوح هراری

+ مرد «شپشو» یا منادی عقلانیت؟ دکتر موسی اکرمی

+ رسالت فلسفه آسمان است یا زمین؟ دکتر محسن رنانی

+ جامعه شناسی و فردیت دکتر منیژه نویدنیا

+ تمام قدرت به کجا منتقل شد؟  یووال نوح هراری

+ دفاعم از جامعه‌شناسی مرتبط با واقعیت‌هاست تا مبتنی بر ایدئولوژی! 

+ آنچه مرا نکُشد هرمز پوررستمی

+ جامعه شناسی آموزش و پرورش- رضا جوان

+ پیامدهای مدرنیت -  آنتونی گیدنز

+ اتاق شیشه ای و هنر هشتم زندگی در واقعیت موازی  دکتر مهدی مطهرنیا

+ آزمون های انديشه ورزی در بارۀ خود انديشه حسین کاشفی امیری

+ جامعه شناسی آموزش و پرورش. 

+ گوگل و پایان آزادی اراده یووال نوح هراری

+ انسان از کجا آمد به کجا می رود؟ محمد طبیبیان

+ بازگشت به خانه میثاق محمدی‌زاده

+ هک کردن مغز، کلیدی برای موفقیت مهسا قنبری

+ چهار راهکار برای هک مغز به‌منظور افزایش موفقیت و بهره‌وری مهسا قنبری

+ نوآوری در عصر دیجیتال ؛ چشم‌اندازی جدید برای خدمات 

+ لیدرهای انقلاب صنعتی چهارم 

+ چطور می‌توانیم برای دریافت حقوق بیشتر چانه‌زنی کنیم؟ حمیدرضا تائبی

+ سرمایه اجتماعی دانش آموزان مهدی ولی نژاد

+ جامعه شناسی آموزش و پرورش 

+ ابرها دگرگون می‌شوند، دگرگون می‌کنند و دنیای فناوری را سیراب می‌کنند حمیدرضا تائبی

+ چه چیزی ترقی بشریت را توجیه می‎کند؟ یووال نوح هراری

+ چشم را باید شست…. جور دیگر باید دید دکتر سید کمال الدین موسوی

+ جنبش روش های آمیخته 

+ جامعه شناسی فرهنگی؛ انسان های جامانده دکتر منیژه نویدنیا

+ انگیزه پیشرفت پایین ‌تر از متوسط عثمان آچاک

+ جامعه شناسی شهری و حس زندگی؟ دکتر منیژه نویدنیا

+ چرا ناهنجاری؟ 

+ سخنرانی حسین پاینده در نشست روانکاوی و تحلیل‌های کلان اجتماعی (۲)؛ 

+ چرا کسب‌ و کارهای نوپای موفق به‌سادگی ممکن است شکست بخورند؟ حمیدرضا تائبی

+ بنیان‌های نابرابری اجتماعی دکتر محسن رنانی

+ روانکاوی درمان فرد یا اجتماع 

+ مقدمه‌ای بر تاریخ زیبایی‌شناسی مدرن؛  پُل گایر، ترجمه سیدجواد فندرسکی

+ ظرفیت آموزشی بازی های رایانه  

+ افراد معمولی چگونه به افرادی خارق‌العاده تبدیل می‌شوند مهسا قنبری

+ چپ و راست مرده‌اند، زمین را می‌خواهی یا آسمان را؟ 

+ مهم‌ترین فنآوری‌ها در سال ۲۰۱۸ 

+ هوش مصنوعی می تواند طی بیست سال آینده تهدیدی برای ۴۷ درصد از مشاغل باشد 

+ در حسرت توسعه رضا داوری اردکانی

+ آزادی علمی مقصود فراستخواه

+ سازماندهي گروههاي مشارکتي در سازمانهاي يادگيرنده 

+ مديريت دانش، نياز سازمان هاي امروز 

+ مديريت استرس مجيد يوسفي

+ رقابت بزرگان بر سر تراشه‌های هوش مصنوعی و خیزش آرام تکینگی به‌سمت ما! حمیدرضا تائبی

+ تغییر اجتناب ناپذیر است و باید به منظور ایجاد تحولات مدیریت شود. 

+ ⁠دانشگاه اصفهان برگزار می کند: ⁠دانشگاه اصفهان

+ به فرزندانمان رحم کنیم دکتر محسن رنانی

+ زلزله در سیارات دیگر چگونه رخ می‌دهد؟ 

+ ساختمان‌های هوشمند فرشته نجات انسان‌ها می‌شوند حمیدرضا تائبی

+ استفاده از سیل تصاویری که در زلزله به راه می‌افتد مهدی صنعت‌جو

+ توانمند باشید، تا عرصه را به سایرین واگذار نکنید. حمیدرضا مازندرانی

+ انواع سازمانها Organization Types از دیدگاه برنامه ریزی هدف ها و وسیله ها راسل ایکا ف

+ هوش سازمانیم ‌تجاری است، پس موفق می‌شوم! حمیدرضا تائبی

+ درک اشارات دست با تصویربرداری صوتی مهدی صنعت‌جو

+ نقش بی بدیل هوش مصنوعی بر شهرها و شهروندان آنها محسن راعی

+ مزایای سواد اطلاعاتی 

+ هوش مصنوعی انویدیا، هوای آفتابی را برای ماشین های خودران شبیه سازی می کند! علیرضا فرجی علیرضا فرجی

+ فراگیری: نیازی پایه ای 

+ قلسفه و زندگی روزمره. موسی اکرمی

+ خلاقیت نمادین دهه هشتادی ها 

+ فهم سواد اطلاعاتی 

+ نظریه سواد رسانه ای در گفتگو با دکتر هاشمی 

+ در سال جدید مهندسی نرم‌افزار را جدی‌تر دنبال کنیم حمیدرضا تائبی

+ باید که لذت آموختن را دوباره بیاموزیم پوریا ناظمی

+ انقلاب هوش مصنوعی و تاثیر آن بر جامعه و شرکت ها 

+ توانمند باشید، تا عرصه را به سایرین واگذار نکنید حمیدرضا مازندرانی

+ وجود یخ در مدار استوای مریخ 

+ ظهور «ابر انسان‌ها» طی ۲۰ سال آینده 

+ دانشمندان به استقبال مهمترین پرسش های بشر می روند! 

+ آینده پژوهی و انواع آینده. محسن گرامی طیبی

+ ضریب رشد استارتاپ‌های ایرانی، بالاترین در منطقه نزدیک به متوسط جهانی 

+ نگاه تان به آینده است یا اکنون؟ 

+ اینجا همه آدم‌ها این‌جوری نیستند* مهدی صنعت‌جو

+ بدرود سیارۀ زمین؟ لورین رابینسون

+ تهدیدات اینترنت اشیا 



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995